این روزها که بار دیگر توفیق درک ایام ماه محرمالحرام . سوگواری حضرت امام حسین (ع) را یافتهایم بیشتر از ایام به این جمله رسیده و آن را در ذهن مرور کردهایم.جملهای که در مورد آن عدهای تا آنجا جلو رفتهاند که آن را حدیث قلمداد کرده و علمای علم حدیث نظرات کارشناسی خود را در این زمینه بیان نمودهاند.و از طرفی دیگر عدهای نه از سر اغراض که کارشناسانه آن را مردود دانستهاند.در میان نظرات در باب این جمله به نظرم بیان عارف کامل حضرت امام خمینی(ره) کامل و جامع است.ایشان از این جمله با تعبیر « کلمه بزرگ» یاد میکند و بر حفظ معنای عاشورا و پیاده کردن نقش کربلا تأکید نموده است و میفرمایند: «این کلمه (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا)، یک کلمه بزرگی است...همه روز باید ملت ما این معنی را داشته باشد که امروز روز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همینجا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین ندارد. انحصار به یک افراد نمیشود. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتادوچند نفری و یک سرزمین کربلا نبوده، همه زمینها باید این نقش را ایفا کنند.» صحیفه نور،ج 9،ص 202.
سید اهل شهیدان اهلقلم نیز تعبیری زیبا دارد:قرنهاست که کار از کار گذشته است... اما ای دل، نیک بنگر که زبان رمز، چه رازی را با تو بازمیگوید: کلّ ارض کربلا و کلّ یوم عاشورا. یعنی اگرچه قبله در کعبه است، اما فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ. یعنی هر جا که پیکر صدپاره تو بر زمین افتد، آنجا کربلاست؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره، که در حقیقت. و هرگاه که عَلَم قیام تو بلند شود عاشوراست؛ بازهم نه به اعتبار لفظ و استعاره. و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ، یعنی همین.*کتابفتحخوننوشتهمرتضیاوینی
گرچه در طول ایام سال توفیق قرائت زیارت عاشورا را انسان حتماً مییابد و بهقصد رجا این جمله «وهذا یوم تبرکت به بنوامیه»میخواند .اما این روزها خود یوم تبرکت را درک کرده و پذیرش معنایی آن برای انسان دوچندان میشود.روزی که عرشیان در اقامه آن بر فرشیان سبقت جستهاند و انسان زمینی از درک آن تا حدود زیادی غافل مانده است که صدالبته دشمن قسمخورده انسان در این امر نقش بسزایی داشته و دارد.اینکه چرا هرروزمان عاشورا و هرجایمان کربلاست را امروزه نتوانستهایم درک کنیم از عوامل متعددی نشاءت میگیرد .
اگر شانیت انسان را در دو بعد جسم و روح بپذیریم و بدانیم انسان صرفاً زمینی نمیتواند در باب روح سخن کند یکی از مبانی اختلاف را دست یازیدهایم.مدیریت انسان زمینی در شناخت و تجربه صرف باقیمانده و هر آنچه عقل و تجربه آن را ثابت کرد موردقبول و مداقه قرار داده و باعث شده درک جمله مدنظر ما را برایمان سخت کند.یکی از تفاوتهای اصلی امروزه ما در باب دین همین است ک باید به دو مقوله اشارهکنم:
اول مدیریت تفکر زمینی بودن انسان که خود مقولهای مجزا است و برای این موضوع باید جداگانه نوشتاری تنظیم شود.
دوم:از سختی کار طبابت روح شاید بتوان به این نکته اشاره کرد که مخاطب و مستمع در ایام محرم نیز خاص و ویژه است و از ویژگیهای بارز آن عدم حضور مداوم در پای منابر و خطابههاست.چه خیرخواهانه و چه بدبینانه به این موضوع نگاه کنیم واقعیتی غیرقابلانکار است که مستمع ما برنامهریزی سالانه،ماهانه و روزانه خود را بر مبانی و اصولی میبندد که خیلی با مبانی دینی سازگار نبوده و در برخی مواقع ناسازگار است.از معاملات بانکی و اقتصادی امروزه تا سبک زندگی چیده شده برمبنای مدیریت و نه تربیت پر است از تناقضات و پاردکس هایی که بر اساس تعالیم دینی(اسلامی) و غربی به ما آموختهاند.
از ساعات کار و تلاش ما که شاید ناگزیر بر اساس مبانی غربی تنظیم تا خوراک و نوع نگرش ما به مسائل مادی،همه و همه ما را در مسیری قرار داده که گاهی به بنبستهایی رسیده که ناگزیر از سر اجبار تن به نظریات صرفاً معقولانه (آنهم بر اساس عقل معایش و سود و زیان اندیش نه عقل مااکتسب به الرحمن)داده و از آن گذر کردهایم که نگوییم در همه موارد که در برخی از آن سر از ترکستان درآوردهایم.
لذت نفسانی که امروز در روضهها و منابر و مجالس وعظ به دست انسان میرسد کافی نیست و نشان از عدم ملکه این خصیصه در روح انسان است که آنی میآید و میرود.از آنطرف دنیای غرب برای لحظهلحظه زندگی بشر لذت و کیف قرار داده است که جسم را به ارضاء برساند .حال آیا این مقدار حضورمان میتواند کافی باشد؟
امروز شناخت واقعی حادثه کربلا ،عوامل پدیدآورنده و مسائل بعدازآن خود مقولهای است که چه دانشمندان و متفکرانی که سالیان متمادی روی آن کارکردهاند و هنوز شاید فقط دریچههای کوچکی از آن به روی ما گشوده شده باشد.البته که نقش نهادهای فرهنگی و حوزوی کارشناسان دینی نباید مورد غفلت قرار گیرد و فقط یک رهتوشه برای مبلغان آنهم نه باکیفیت قبل که از سوی دفتر تبلیغات اسلامی بهعنوان یکی از نهادهای متولی در این امر چاپ می شود را بتوان مکفی دانست.
اینکه هرروزمان باید عاشورا و هرجاهستیم برایمان کربلا باشد جمله گزافهای نیست.شناخت شمر و یزید زمان و مهمتر از همه شناخت ابلیس که در پشت پرده چه برایمان تدارک میبیند را باید در این جمله جست.
مبحثی که شاید ربط به موضوع بالا ندارد لیکن بسیار مورد سؤال قرارگرفته و باعث ایجاد شبهه در اذهان میشود و شاید در حوصله این مقال نگنجد اما ناگزیر از طرح آن هستم عدهای بر این باورند که روحانی و طلبه علوم دینی در قبال یک منبر و روضهخوانی نباید وجه دریافت کنند .برای اثبات این ادعای خود امروزه متوسل به هزاران دلیل نادرست ازجمله عمل کشیشان مسیحی میشوند که چطور آنها در قبال خدمات دینی وجهی دریافت نمیکنند و علاوه بر کار روزمره خود که از طریق آن به کسب معیشت میکنند در قبال وجوه دینی مردم نیز پاسخگو هستند.با ذکر مثالی بیان خود را کامل میکنم:امروزه انسانهای شریف و قابلاحترامی که به علم طبابت میپردازند در مقابل ارائه خدمات خود که به جسم مربوط است اخذ وجه دارند و هرچه این طبابت دقیقتر و حساستر و جراحی پیچیده نیاز داشته باشدقطعا هزینه بیشتری پرداخت میشود که بابت استفاده از دستگاههای پیشرفته و طبابت حاذق است و این امری بدیهی و پذیرفتهشده است.حال یک طلبه علوم دینی که باید عیناً بهمثابه یک پزشک عمل نماید و عمر خود را صرف علوم مربوط به درمان روح انسان نماید چرا مورد سؤال قرار بگیرد؟مگر پیچیدگیهای روح کمتر از جسم است؟(البته در این مقال نه هر فرد روحانینما و نه هر نوع طبابتی منظور است).