سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره علم  سؤال شد،

فرمودند: چهار کلمه است:

خداوند را به اندازه ­ای که به او نیازمندی، عبادت کنی.

به اندازه­ ای که طاقت تحمل آتش را داری، معصیت کنی.

برای دنیایت به اندازه ای که در آن عمر داری، کار کنی .

 و برای آخرتت به اندازه ­ای که در آن باقی می­مانی، عمل کنی.





      




      

با سلام

مطلب ذیل فقط به جهت جالب بودن آن منعکس شده است ولاغیر

زمان احمدی نژاد میگفتن دلار باید برگرده به 1000تومن الان رییس بانک مرکزی میگه دلار بیاد زیر 2800تومن به ضرر اقتصاد مملکته!
زمان احمدی نژاد بین مردم رفتن میشد کار پوپولیستی بعدا تو مترو فیلم تبلیغاتی ساختن عارف و فیس بوک بازی ظریف شد نشانه مردمی بودن!
زمان احمدی نژاد رای 90درصدی روستاها به احمدی نژاد میشد سیب زمینی پرستی، زمان روحانی رای 100درصدی بعضی از روستاها بهش شد افزایش عقلانیت سیاسی!
زمان احمدی نژاد اگر یک وزیر بخاطر اینکه با مرتضوی رابطه داشت استیضاح میشد نشون دهنده استقلال مجلس بود زمان روحانی گفتن به شما چه که فلانی 88رفیق کی بوده تخصص را دریابید!
افشاگری علیه مدرک تحصیلی مرحوم کردان شد دفاع از حق مردم، افشاگری علیه مدرک رهنورد شد بی اخلاقی سیاسی و ناموس گرو گرفتن در میدان رقابت!
.
.
.
زمان احمدی نژاد خالی بودن صندلی در مجمع عمومی تقصیر گوینده بود که دیپلماسی نمی داند و زمان روحانی تقصیر شنونده است که دیپلماسی نمی داند...!





      

اولین بار که تو عمرم تقلب کردم :
سال اول ابتدایی ؛
امتحان ریاضی : پیس پیس (خطاب به جلویم)
گردی عدد 9 سمت چپشه یا راستش ؟
جلوییم : چپ !!!
من : چپ کدوم طرفه ؟





      

از حضرت علی (ع) روایت است که فرمود : « نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد ، در روز بیست و پنجم ماه ذی‌القعده ، روز دحوالارض بوده است . و هرکس این روز را روزه بدارد و شب آن را به عبادت بپردازد ، به پاداش عبادت صد‌ ساله رسیده است ؛ عبادت صد ساله‌ای که روز‌های آن را به روزه و شب‌های آن را به عبادت گذرانیده است . و هر جماعتی که در این روز گِرد هم آیند و به ذکر پروردگار بپردازند ، پراکنده نخواهند شد مگر آنکه خواسته‌های آنان برآورده خواهد شد و در این روز هزاران رحمت از سوی پروردگار نازل می‌شود که نودونه درصد آن از آنِ کسانی است که روزش را به روزه و ذکر مشغول باشند و شبش را به احیا و عبادت بپردازند»





      

با سلام

امروز ما را نیز دعا کنید.

 

براى این روز جز روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل دیگر وارد است: اوّل:نمازى که در کتابهاى علماى شیعه از اهل قلم روایت شده و آن دو رکعت است در وقت چاشت[بالا آمدن آفتاب تا پیش از گذشتن از وقت ظهر]در هر رکعت پس از سوره«حمد»پنج مرتبه سوره«و الشّمس»خوانده شود،و پس از سلام بگوید، ادامه مطلب...



      

با سلام

تب انتقال اخبار مربوط به گفتگوی تفلنی اوباما و دکتر روحانی آنقدر بالاست که هر جا سربزنی و هرچه ببینی مربوط به این خبر یا به اصطلاح رسانه بمب خبری باشد.فارغ از تحلیل ها و نظرها بد نیست آنچه حافظه تاریخ به ما کمک می کند را بیان نمائیم.حتم دارم مرد دیپلمات امروز ایران به خوبی این موارد را می داند، پس برای ماست تا بازخوانی کنیم. ادامه مطلب...



      

بسم رب الشهداء

این وصیت‌نامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند، مطالعه کنید
50 سال عبادت کردید، خدا قبول کند
یک روز هم یکی از این وصیت‌نامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. امام خمینی (ره)

Inline image 1

اینها را به نیت آن ننوشته ام که کسی بخواند و بر من رحمت آورد بلکه نوشته ام که قلب آتشینم را تسکین دهم و آتشفشان درونم را آرام کنم.
هنگامی که شدت درد و رنج طاقت فرسا می شد و آتشی سوزان از درونم زبانه می کشید و دیگر نمی توانستم آتشفشان وجود را کنترل کنم،
آنگاه قلم به دست می گرفتم و شراره های شکنجه و درد را ذره ذره از وجودم می کندم و بر کاغذ سرازیر می کردم ... و آرام آرام به سکون و آرامش می رسیدم.
آنچه در دل داشتم بر روی کاغذ می نوشتم و در مقابلم می گذاشتم و در اوج تنهایی خود با قلب خود راز و نیاز می کردم
آنچه را داشتم به کاغذ می دادم و انعکاس وجود خود را از صفحه مقابلم دریافت می کردم و از تنهایی به در می آمدم...
اینها را ننوشته ام که بر کسی منت بگذارم،
بلکه کاغذ نوشته ها بر من منت گذاشته اند و درد و شکنجه درونم را تقبل کرده اند...
اینجا قلب می سوزد اشک می جوشد وجود خاکستر می شود و احساس سخن می گوید.
اینجا کسی چیزی نمی خواهد انتظاری ندارد ادعایی نمی کند ...
فریاد ضجه ای است که از سینه ای پردرد به آسمان طنین انداخته و سایه ای کمرنگ از آن فریادها بر این صفحات نقش بسته است.
چه زیباست راز و نیازهای درویشی دلسوخته و ناامید در نیمه شب،
فریاد خروشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ،
اعتراض خشونت بار مظلومی زیر شمشیر ستمگر،
اشک سرد یاس و شکست بر رخساره زرد دلشکسته ای در میان برادران به خاک و خون غلتیده،
فریاد پرشکوه حق، از حلقوم از جان گذشته ای علیه ستمگران روزگار.
چه خوش است دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن،
از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن، بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن،
 پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن، به همه طاغوتها نه گفتن، با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن.
جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند،
دیگر از کسی واهمه نمی کند تا حق را کتمان نماید...
آنجا، حق و عدل، همچون خورشید می تابد و همه قدرتها و حتی قداستها فرو می ریزند
و هیچکس جز خدا - فقط خدا- سلطنت نخواهد داشت.
من آن آزادی را دوست دارم و از اینکه در دوره های سخت حیات آن را تجربه کرده ام خوشحالم
و به آن اخلاص و سبکی و ایثار و لذت روحی و معراج که در آن تجربه ها به آدمی دست می دهد حسرت می خورم.
خوش دارم که کوله بار هستی خود را که از غم ودرد انباشته است بر دوش بگیرم و عصا زنان به سوی صحرای عدم رهسپار شوم.

بخشی از وصیت نامه زیبای دکتر چمران





      

ما انسان ها همه به نوعی تنهاییم ، حس غریبی و غربت گاه گاهی به سراغمان می آید و ما را در افق های زندگیمان بی کس و تنها نشان می دهد  .

گاهی در کنج این تنهایی ها با خدای خود خلوتی می کنیم و اشکی می ریزیم ، و اما گاهی چنان دلتنگیم که هیچ اشک و گریه ای سبکمان نمی کند  .

 


ادامه مطلب...



      

خبر رسید که ضد انقلاب با حمله به یک روستا در نزدیکی سنندج، دکتر جهاد را به اسارت درآورده اند.
صبح اول وقت راه افتادیم.

http://www.khomool.ir/khomool_content/media/image/2010/07/1118_orig.jpg

"مصطفی ردانی پور" عمامه به سر،اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ به دور کمر،قوت قلب همه بود.پیش مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند،چپ چپ به مصطفی نگاه می کردند.هیچکدام باور نمی کردند او هم مثل بقیه اهل رزم و درگیری باشد.متاسفانه همان صبح،ضد انقلاب،دکتر جهاد را به شهادت رسانده بود، اما درگیری ها تا عصر ادامه داشت.وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر شجاعت شیخ مصطفی،ول کن او نبودند.یکی از آن ها، طوری که همه بشنوند گفت:" اینو میگن آخوند، اینو میگن آخوند!
مصطفی که می خندید دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت:اینو میگن سبیل.اینو میگن سبیل!.





      
<      1   2   3      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم