یاجوج و ماجوج کیانند؟
در دو سوره قرآن کریم، از یاجوج و ماجوج سخن به میان آمده است; یکى آیات مورد بحث و دیگرى آیه 96 سوره انبیاء که در بحث آینده به مطالب این آیه مىپردازیم.
آنچه تاکنون مشخص شده این است که یاجوج و ماجوج اقوامى مفسد و خونخوار از انسانها بودهاند که همواره براى ساکنان اطراف محل سکونتخویش مزاحمت و ناامنى ایجاد مىکردهاند. اکنون مىگوئیم که اکثر مؤلفین و اهل تفسیر، یاجوج و ماجوج را طوایفى از مغول دانستهاند که در مناطق شمالى آسیا مىزیستهاند. البته باید دانست قبول این نکته که یاجوج و ماجوج اقوامى از مغول هستند، غیر از نظریهاى است که ذوالقرنین را کوروش مىداند; یعنى ممکن است کسى قبول نکند که ذوالقرنین کوروش است; ولى در عین حال یاجوج و ماجوج را مغول بداند. به همین جهت، بسیارى از کسانى که ذوالقرنین را کوروش نمىدانند، یاجوج و ماجوج را طوایفى از مغول مىدانند. علاوه بر آن، تحلیل تاریخىاى که علامه طباطبایى رحمه الله انجام داده و ما خلاصه آن را در صفحات پیش آوردیم، این نظریه را تقویت مىکند.
آیا یاجوج و ماجوج دوباره حمله مىکنند؟
قرآن کریم در آیه96 و 97 سوره انبیاء چنین فرموده است:
«حتى اذا فتحتیاجوج و ماجوج و هم من کل حدب ینسلون و اقترب الوعد الحق» تا آن زمان که یاجوج و ماجوج گشوده شوند، آنها از هر محل مرتفعى به سرعت عبور مىکنند و وعده حق (قیامت) نزدیک مىشود.
این آیه پیشبینى کرده است که در آخرالزمان، یاجوج و ماجوج دوباره از کوهها سرازیر شوند و... . اکثر مورخین و اهل تفسیر گفتهاند که این پیشبینى قرآن با حمله تاتار در نیمه اول قرن هفتم هجرى تحقق یافته است. مغولان - که همان تاتار هستند - در این هجوم به مناطق غربى آسیا حمله آورده و در خونریزى، نسلکشى، ویرانى و غارتگرى از هیچ کارى فروگذار نکردند. چین و ترکستان و ایران و عراق و شام و قفقاز را تا آسیاى صغیر تاختند و هر شهر و دیارى که در مقابل ایشان مقاومت کرد، ویران نمودند و اهالى آن را از دم تیغ گذراندند.
آنها بعد از استیلا بر این مناطق و مدتى حکومتبر آنها، به شهرهاى خود برگشتند و حمله دوبارهاى به اهالى روسیه، مجار و روم انجام دادند و رومیه را وادار به پرداخت جزیه کردند.
در اینجا یک سؤال مطرح مىشود که اگر هجوم دوباره یاجوج و ماجوج همان حمله مغول است، چطور سد ذوالقرنین جلوى آنها را نگرفته است؟ مگر آیه قرآن نفرموده است:
«فما اسطاعوا ان یظهروه و ما استطاعوا له نقبا» پس از آن دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور کرده یا راه نفوذ و حفرهاى در آن ایجاد کنند.
در جواب آن عرض مىکنیم: با توجه به اینکه یاجوج و ماجوج اقوامى از انسانها بودهاند و سد ذوالقرنین نیز یک مانع طبیعى محکم و مرتفع بوده است، این سد تا زمانى مانع یاجوج و ماجوج بوده که تمدن بشرى پیشرفت نکرده بوده و انسانها توان عبور از مکانهاى مرتفع و دور زدن آنها را نداشتند. آیه قرآن هم منحصرا منظورش این نیست که یاجوج و ماجوج هرگز و الى الابد نمىتوانند از آن عبور کنند، بلکه اگر در مدتى بسیار طولانى - مثلا مدت زندگى یک یا چند نسل - توانایى عبور از آن را نداشته باشند، باز این استعمال صحیح است.
بنابراین، تصور اینکه هنوز یاجوج و ماجوج در پشت آن سد قرار گرفتهاند، تصور صحیحى نیست. اگرچه ممکن است ما نظریه تاریخى تطبیق هجوم دوباره اقوام یاجوج و ماجوج را با حمله مغول نپذیریم و بگوئیم هنوز حمله یاجوج و ماجوج که در آیه 96 سوره انبیا «پیشبینى» شده اتفاق نیفتاده است و بگوئیم یاجوج و ماجوج یکى از اقوام فعلى جهاناند، ولى همانطور که در زمان ذوالقرنین به وسیله سد از حمله و غارتگرى آنان جلوگیرى شد، الآن نیز خداوند با وسایل (37) دیگرى از هجوم آنان جلوگیرى کرده است، ولى در آینده و در زمان مشخص دوباره به غارتگرى خواهند پرداخت.
خاتمه
در پایان از خداوند متعال مسالت مىکنیم که ما را در فهم و بیان مطالب قرآنى موفق گرداند و چنانچه در جریان تحریر این کتاب کوتاهى، جهالت و یا گناهى از این حقیر سر زده، به لطف و کرم خویش و به حق محمد و آل محمد ببخشاید.
والحمد لله رب العالمین
کتابنامه
1- قرآن کریم، ترجمههاى آیتالله مکارم شیرازى، استاد محمد مهدى فولادوند و استاد بهاء الدین خرمشاهى.
2- تفسیر المیزان و ترجمه آن، علامه سید محمد حسین طباطبائى، ترجمه استاد سید محمد باقر موسوى همدانى، جلد 13.
3- تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازى و همکاران، جلد 12.
4- اهل البیتسماتهم و حقوقهم فى القرآن الکریم، آیت الله جعفر سبحانى، مؤسسه امام صادق علیه السلام، 1420 ه . ق.
5- تحقیقى درباره ذوالقرنین، استاد حسین شریعتى ارموى.
10- کوروش و ذوالقرنین از دیدگاه تاریخ و آئین، سید موسى میرمدرس.
11- ذوالقرنین القاعد الفاتح و الحاکم الصالح، استاد محمد خیر رمضان یوسف.
12- کلام مسیحى: توماس میشل، ترجمه حسین توفیقى، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377.
14- ذوالقرنین کیست؟ دکتر سید حسن صفوى.
15- کوروش کبیر (ذوالقرنین)، ابو الکلام آزاد، ترجمه محمد ابراهیم باستانى پاریزى.
16- آیات ذوالقرنین، عطاء الله شهابپور.
17- تاملات فى شخصیة ذى القرنین، امتیاز على عرشى.
18- ذوالقرنین ذلک ملک الصالح الطواف من یکون؟ عبد الرحمن یوسف العید.
فهرست مندرجات
پیشگفتار / 10-7
مباحث مقدماتى / 18-11
چرا داستان ذوالقرنین در قرآن آمده است؟ / 14
داستان ذوالقرنین در قرآن به چه صورت مطرح شده است؟ / 17
روش عمومى طرح داستانها در قرآن / 17
طرح داستان ذوالقرنین به همان روش عمومى / 17
توضیح آیات قرآن / 25-19
سفر به مغرب / 21
سفر به مشرق / 22
سفر به طرف کوههاى یاجوج و ماجوج / 23
ساختن سد / 24
داستان ذوالقرنین / 44-24
ذوالقرنین که بود؟ / 29
نام ذوالقرنین/29
توانایىهاى ذوالقرنین / 30
دین ذوالقرنین / 30
مقام و حکومت دینى ذوالقرنین / 31
یک سؤال و پاسخ آن / 33
مسافرتهاى ذوالقرنین /34
مسافرت به مغرب / 35
مسافرت به مشرق / 37
یک پرسش و پاسخ آن / 39
سفر به کوههاى یاجوج و ماجوج / 39
مردمى که نزدیک آن تنگه زندگى مىکردند / 40
پیشنهاد و درخواستساختن سد / 41
سدسازى / 42
نکات جالب و پندآموز / 54-45
بحثهاى تاریخى / 69-55
سد ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج از نظر تاریخ / 57
اقوامى شبیه یاجوج و ماجوج در تاریخ / 57
ذوالقرنین و سد یاجوج و ماجوج از نظر مفسرین ومورخین / 60
امپراطور چین «شین هوانگ تى» / 60
اسکندر مقدونى / 61
پادشاهى از یمن / 62
کوروش هخامنشى/62
یاجوج و ماجوج کیانند؟ / 66
خاتمه / 69
کتابنامه / 71
پىنوشتها:
1) تفسیر المیزان، نوشته حضرت علامه سید محمد حسین طباطبایىرحمه الله. این کتاب در 20 جلد عربى نوشته شده است که به فارسى و به همین نام ترجمه شده. چند جلد اول آن هم به انگلیسى ترجمه و چاپ شده است.
2) تفسیر نمونه، نوشته آیتالله مکارم شیرازى با همکارى جمعى از دانشمندان. این کتاب در 27 جلد فارسى نوشته شده است. همچنین در 20 جلد عربى به نام «لامثل» چاپ شده است. تاکنون دو جلد آن به انگلیسى و به نام تفسیر «نورالقرآن» منتشر گردیده است.
3) ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 505.
4) سوره طه، آیات 28 - 25.
5) به عبارت دیگر شان نزول آیات مربوط به ذوالقرنین چیست و بر اساس چه واقعه و چه موضوعى این آیات نازل شده است؟
6) پایان قسمت مورد نیاز از روایت. ترجمه تفسیرالمیزان، ج 13، ص387. نقل عبارت با اندکى تغییر.
7) اینکه در آیه کریمه آمده است «ساتلوا علیکم منه ذکرا»، یعنى به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو مىکنم، با اینکه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله بلافاصله از ذوالقرنین سخن مىگوید، ممکن استبراى رعایت ادب در گفتار باشد; ادبى که آمیخته با ترک عجله و شتابزدگى است; ادبى که مفهومش دریافتسخن از خداوند و سپس بیان آن براى مردم باشد. نقل عبارت با اندکى تغییر از تفسیر نمونه، ج 12، ص 526.
8) امکانات ساخت و ساز سایبان، خانه و...; یعنى توانایى جسمى، وسایل، ابزار و توان برنامهریزى را خداوند به انسانها عطا مىفرماید; ولى این قوم هنوز به آن پایه از تمدن نرسیده بودند که بفهمند خانه و سایبان هم لازم است و علم ساختمانسازى و خیمه زدن را نمىدانستند.
9) منظور این است که دستور داد وسایلى مثل دمهاى آهنگرى کنار سد نصب کرده تا با آن آتش را شعلهور و آهنها را سرخ کنند.
10) مىدانید که جوهره و اساس دین، اعتقاد و عمل به دو اصل توحید ومعاد است و نبوت اصلى است که زائیده این دو مىباشد. به عبارت دیگر، وقتى به خداى یگانه ایمان داشتیم و دانستیم که خداوند ما و دنیا را نه بیهوده، بلکه براى هدفى آفریده است تا نیکان را پاداش داده و بدان را مجازات کند، و آن پاداش و مجازات در روز قیامت داده خواهد شد، به این نتیجه مىرسیم که خالق یگانه، یقینا به وسیلهاى با مخلوقات ارتباط برقرار کرده و هدف خلقت و جزئیات آن را بیان نموده و ما را به صلاح و دقایق راههاى دستیابى به پاداش رهنمون نموده است. این وسیله ارتباط، همان نبوت و پیامبرى است. بنابراین اعتقاد به نبوت زاییده اعتقاد به توحید و معاد است.
11) باید دانست وقتى خداوند مىفرماید: به او گفتیم، لزوما معنایش پیامبر بودن ذوالقرنین نیست; زیرا این که خداوند چیزى را به کسى بگوید مىتواند به صورت الهام باشد; مثل آیه «و اوحینا الى ام موسى ان ارضعیه» و به مادر موسى الهام کردیم که او را شیر بده (قصص، 7) یا مىتواند به صورت گفتگوى پیامبرى باشد; مثل آیه «وقلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة»; و گفتیم: اى آدم! تو با همسرت در بهشتسکونت کن. (بقره، 35) یا مىتواند از طریق پیامبرى باشد; مثل «و زمانى که از طریقموسىعلیه السلام به بنىاسرائیل گفتیم:در اینشهر واردشوید» (بقره، 58).
12) وقال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا» و پیامبرشان به آنها گفت:خداوند طالوترابراىزمامدارى شما انتخاب کردهاست.(بقره،247)
13) سوره مریم، آیه 53.
14) سوره صافات، آیه 123.
15) کلمات «چشمه یا دریایى تیره و گلآلود» ترجمه دو کلمه «عین حماة» است. «عین» به هر دو معناى چشمه و دریا مىآید و «حماة» نیز به معناى تیره، گل آلود، و لجنى است. احتمالا وقتى ذوالقرنین به آخرین نقاط خشکى رسیده است، از دور آبهاى محل افق را سبز رنگ و تیره و تار مىدیده است، همانگونه که مسافران دریا و ساحلنشینان چنین احساسى درباره خورشید و غروب آن دارند.
16) علامه طباطبایىرحمه الله مؤلف کتاب تفسیر المیزان از آیه بالا چنینبرداشت کرده است که خداوند به ذوالقرنین اختیار تام مىدهد که یا بدان ایشان را مجازات کند و یا درباره همه روشى نیکو برگزیند. مىدانیم که عذاب خوبان و بدان با همدیگر خلاف عدالت است، اما اتخاذ روش احسان و نیکویى نسبتبه خوب و بد ظلم نیست; البته ممکن استشما بگویید اگر درباره خوب و بد یک روش ولو یک روش نیکو داشته باشیم، این با عدالت و حکمتسازگار نیست; اما درجواب مىگوییم که منظور یک روش مشترک و عین هم نیست، بلکه منظور اتخاذ یک روش نیکو و همراه با احسان درباره مجموع، و روشى نیکوتر و همراه با تشویق و احسان درباره خوبان است.
17) اینکه مىگوییم دورترین مناطق شرقى، برداشتى است که از کلمات قرآنى «مطلع الشمس محل طلوع خورشید» کردهایم و یا به یکى از دو معناى زیر مىتواند باشد: یا آنجا آخرین مناطق خشکى بود و بعد از آن دیگر خشکىاى نبود و در حقیقت منظور انتهاى مشرق مناطق خشکى است، یا اینکه منظور آخرین مناطق شرقى است که در آنجا انسانهایى وجود داشتند و بعد از آن دیگر اقوام و محل سکونتى وجود نداشته که ذوالقرنین مسافرت شرقى خود را ادامه دهد.
18) ترجمه تفسیر المیزان، ج13، ص503.
19) سوره ابراهیم، آیه 35.
20) سوره مائده، آیات 32 و 33. براى توضیح و تفسیر این آیات به تفسیر نمونه جلد 4 مراجعه شود.
21) سوره شعراء، آیه 109.
22) سوره شعراء، آیات 127 و 145 و 164 و 180 و سوره هود، آیات 29 و 51 و سوره انعام، آیه 90.
23) این سخن از پیامبر اسلام به چهار صورت در قرآن آمده است:
اول: «قل لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الا ذکر للعالمین». بگو در برابر این رسالت و تبلیغ، پاداشى از شما نمىطلبم. این چیزى جز یک یادآورى براى جهانیان نیست! یعنى این وظیفه من است. سوره انعام، آیه 90.
دوم: «قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجرى الا على الله وهو على کل شىء شهید» بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواستهام براى خود شماست. اجر من تنها بر خداوند است و او بر همه چیز گواه است! سوره سبا، آیه 47.
سوم: «قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الى ربه سبیلا» بگو: من در برابر ابلاغ آیین خدا هیچگونه پاداشى از شما نمىطلبم مگر کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزیند. یعنى گزینش این راه پاداش من است. سوره فرقان، آیه 57.
چهارم: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى ومن یقترف حسنة نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور» بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم) و هرکس کار نیکى انجام دهد، بر نیکىاش مىافزایم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است. سوره شورى، آیه 23.
از مجموعه این چهار آیه چنین نتیجهگیرى مىشود که پیامبر اسلام اجر مادى و دنیایى از امتخویش نخواسته است و فقط دوستى و محبت اهل بیتعلیهم السلام را که پایهاى براى رهبرى آینده اسلام و راهیابى به اهداف عالى و الهى است، بهعنوان پاداش ذکر نموده است; چیزى که در اصل به نفع خود امت مىباشد. و این شبیه آن است که پزشکى بعد از معاینه و تجویز دارو و دستورها به مریض بگوید من از تو مزدى نمىخواهم فقط دارو را درست مصرف کن و توصیهها را درست انجام بده. خب در اینجا اگرچه عمل و توصیههاى پزشک به صورت اجر و مزد مطرح شده است، اما این مزدى نیست که نفعش به طبیب برسد; بلکه نفع آن به شخص مریض خواهد رسید.
24) سوره الرحمن، آیات 26 و 27.
25) کتاب مقدس مسیحیان شامل دو بخش اصلى است: کتب عهد عتیق و کتب عهد جدید.
26) به ترجمه تفسیر المیزان، ج 13 ص 524 و 525 مراجعه کنید.
27) ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 525. با اندکى تغییر.
28) ترجمه تفسیر المیزان، جلد 13، صفحه 526، با اندکى تغییر.
29) در تاریخ زندگى اسکندر آمده است که او در قربانگاه شهر بیتالمقدس براى ستاره مشترى قربانى کرده است (مؤلف).
30) ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 528. با اندکى تغییر.
31) این کتاب به فارسى ترجمه شده و به نام «ذوالقرنین یا کوروش کبیر» انتشار یافته است و بسیارى از مفسران و مورخان معاصر، نظریه آن را با لحن موافقدر کتابهاى خود مشروحا آوردهاند. تفسیر نمونه، ج 12، ص 543.
32) یکى از معانى قرن شاخ است.
33) کتب عهد عتیق شامل 46 کتاب است که یکى از آن کتابها، کتاب دانیال است.
34) رجوع کنید به ترجمه تفسیر المیزان، ج 12، ص 539.
35) ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 541.
36) رجوع کنید به قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه نامه - ذیل آیه 83 سوره مبارکه کهف از استاد بهاءالدین خرمشاهى و لوح فشرده (CD) نورالانوار(2)، ذیل کلمه ذوالقرنین.
37) موانع و وسایل پیشگیرى همشه سد یا موانع طبیعى نیست; بلکه مىتواند عدم انسجام، غفلتیا چیزهاى دیگر باشد.