سدسازى
ابتدا ذوالقرنین دستور داد تا قطعات بزرگى از آهن بیاورند و آنها را درون تنگه روى هم بچینند:
«اتونى زبر الحدید» قطعاتبزرگآهن برایم بیاورید و آنها را روى هم بچینید.
مردم آهن زیادى آوردند و بر روى هم چیدند تا بالاخره تنگه میان دو کوه پر شد:
«حتى اذا ساوى بین الصدفین» آنگاه گفت: هیزم و مواد آتشزا بیاورید و در اطراف سد آتش روشن کنید و با نصب دمهاى آهنگرى (و وسایلى از این قبیل) در اطراف سد، در آتش بدمید تا قطعات آهن سرخ و گداخته شود.
«قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» گفت: در آتش بدمید. آنان چنین کردند، تا حدى که آتش قطعات آهن را کاملا سرخ و گداخته کرد.
در مرحله آخر مجموعه آن سد آهنین را با لایهاى از مس پوشانید تا آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کند: «قال اتونى افرغ علیه قطرا» گفت:اکنونمسمذاببرایمبیاورید تا روى این سد بریزیم.
در حقیقت او مىخواست آهن آلات را با حرارت به یکدیگر پیوند داده و با ریختن مس مذاب روى آنها سد یکپارچه و غیرقابل نفوذى به وجود آورد.
گویا در دانش امروز اثبات شده است که اگر مقدارى مس به آهن اضافه کنند، مقاومت آن را بسیار زیادتر مىکند. و ذوالقرنین اقدام به چنین کارى کرد.
سرانجام سد آهنین و مرتفع ذوالقرنین ساخته شد و به صورت مانعى مستحکم بر سر راه اقوام یاجوج و ماجوج قرار گرفت. آنچنان مرتفع که نمىتوانستند از روى آن عبور کنند، و به قدرى مستحکم که نمىتوانستند در آن حفره یا راه نفوذى ایجاد کنند:
«فما اسطاعوا ان یظهروه وما استطاعوا له نقبا» پس از آن، دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور کرده یا راه نفوذ و حفرهاى در آن ایجاد کنند.
در اینجا ذوالقرنین از فرصت استفاده کرده و مردم را به یاد خداوند، نعمات او و قیامت مىاندازد و توجه مىدهد که این امنیت، نتیجه مرحمت و لطف خداوند است و باید بدانند که دنیا و آنچه در آن است، فقط مدت زمان معینى خواهد ماند و آن هنگام که خداوند بخواهد، در آستانه قیامت، همه چیز ویران خواهد شد:
«قال هذا رحمة من ربى» گفت: این سد خود نعمتى از سوى پروردگار من است.
یعنى این خداوند بود که از رحمتخود اراده کرد تا سد و سپرى براى شما مردم در مقابل اقوام یاجوج و ماجوج ایجاد کنیم، اما بدانید:
«فاذا جاء وعد ربى جعله دکاء وکان وعد ربىحقا» هنگامىکه وعده پروردگارم (قیامت) فرا رسد،آن را در هم مىکوبد و وعده پروردگارم حق است و مطمئنا تحقق خواهد یافت.
فصل چهارم
نکات جالب و پندآموز
یکى از مهمترین قسمتهاى نقل هر داستان، طرح نکات جالب و آموزنده آن است.در این فصل به پیروى از کتاب ارزنده تفسیر نمونه و با بهرهگیرى از آن، دوازده نکته جالب و پندآموز از داستان ذوالقرنین را بازنویسى کرده و تقدیم مىنماییم:
1- نخستین درسى که از این داستان مىآموزیم، آن است که در این جهان هیچ کارى بدون توسل به اسباب آن انجام نمىگیرد. به همین جهت، خداوند براى پیشرفت کار ذوالقرنین اسباب پیشرفت و پیروزى را به او داد: «واتیناه من کل شىء سببا» و وسایل دستیابى به هر چیزى را در اختیارش گذاردیم و او هم از این اسباب به خوبى بهره گرفت: «فاتبع سببا». بنابراین آنها که انتظار دارند بدون تهیه اسباب و وسایل لازم و بدون استفاده از آنها به پیروزى برسند، به جایى نخواهند رسید، حتى اگر ذوالقرنین باشند!
2- یک مدیریت فراگیر، نمىتواند نسبتبه تفاوت و تنوع مجموعه تحت ادارهاش و شرایط مختلف آنها بىاعتنا باشد، به همین دلیل ذوالقرنین که صاحب یک حکومت الهى بود، به هنگام برخورد با اقوام گوناگون که هرکدام زندگى مخصوص به خود داشتند، متناسب با آنها رفتار کرد و همه را زیر بال و پر خویش گرفت.
3- تکلیف شاق هرگز مناسب یک حکومت عدل نیست. به همین دلیل ذوالقرنین بعد از آن که تصریح کرد: من ظالمان را مجازات خواهم کرد و صالحان را پاداش نیکو خواهم داد، اضافه نمود: «وسنقول له من امرنا یسرا»; یعنى ما براى مردم صالح این سرزمین قوانین و برنامههاى آسانى وضع خواهیم کرد تا توانایى انجام آن را از روى میل و رغبت و شوق داشته باشند.
4- از نکات جالب این داستان وجود سه نوع متفاوت از مردم به طور همزمان در مناطق مختلف مىباشد، مردمى گرفتار ظالمین داخلى و تا حدى متمدن، به طورى که گویا ذوالقرنین بعد از برقرارى نظم و مجازات ظالمین، براى آنان قوانینى هم وضع کرد; مردمى از جهت تمدن در حد صفر، به طورى که حتى سایبانى هم براى خود نساخته بودند; و مردمى دیگر از جهت صنعت و اقتصاد در حدى مطلوب، ولى گرفتار ناامنى و غارتگران خارجى.
5- ذوالقرنین حتى جمعیتى را که به گفته قرآن سخنى نمىفهمیدند و سادهلوح بودند، از نظر دور نداشت و به درددل آنها گوش فراداد و نیازشان را برطرف ساخت و میان آنها و دشمنشان سد محکمى برپا کرد; با اینکه مىتوانست چنین مردمى را با وعده و وعید قانع کند و زحمتى براى آنان متحمل نشود، ولى بدون هیچگونه چشمداشتى به سازندگى در آن منطقه همت گماشت.
6- امنیت، نخستین و مهمترین شرط یک زندگى سالم و اجتماعى است. به همین جهت ذوالقرنین براى تامین امنیت قومى که مورد تهدید و غارت بودند، پرزحمتترین کارها را برعهده گرفت و براى جلوگیرى از یورش مفسدان، نیرومندترین سدها را ساخت.
اصولا تا وقتى که جلو مفسدان با قاطعیت و با نیرومندترین مانع گرفته نشود، جامعه روى سعادت را نخواهد دید. به همین دلیل حضرت ابراهیمعلیه السلام هنگام بناى کعبه نخستین چیزى که از خداوند سبحان براى آن سرزمین تقاضا کرد، نعمت امنیتبود: «رب اجعل هذا البلد امنا واجنبنى وبنى ان نعبد الاصنام» (19) پروردگارا! این شهر (مکه) را شهر امنى قرار ده! و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار.
و نیز به همین دلیل در نظام قضایى اسلام سختترین مجازاتها براى کسانى است که امنیت جامعه را به خطر مىاندازند:
«انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزى فى الدنیا ولهم فى الاخرة عذاب عظیم الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم» مجازات آنان که با خدا و پیامبرش به جنگ برمىخیزند و اقدام به فساد در روى زمین مىکنند و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند، فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا چهار انگشت (از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید شوند. این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت، مجازات عظیمى دارند مگر آنها که پیش از دستیافتن شما بر آنان توبه کنند. پس بدانید (خدا توبه آنها را مىپذیرد) و خداوند آمرزنده و مهربان است. (20)
7- درس دیگرى که از این ماجراى تاریخى مىتوان آموخت، این است که صاحبان اصلى درد باید در انجام کار خود شریک باشند. به همین خاطر ذوالقرنین به گروهى که از هجوم اقوام یاجوج و ماجوج شکایت داشتند، گفت: «فاعینونى بقوة اجعل بینکم و بینهم ردما» مرا با نیروى انسانى کمک کنید تا میان شما و آنها سد محکمى ایجاد کنم!ودرتماممراحل سدسازى از نیروى کار آنان بهره جست.
اساسا چیزى که با همکارى استفادهکنندگان آن ساخته شود، هم بهتر و زودترساخته مىشود و هم نتیجه حاصل از آن مورد ارج و قدردانى مناسبى قرار مىگیرد; چرا که استفادهکنندگان خود رنج تهیه آن را چشیدهاند و به ارزش آن واقفند.
8- هر شخص یا گروهى که خواستار انجام کارى است، خود باید حاضر به هرگونه همکارى و تلاش در راه انجام آن باشد. در نتیجه این آمادگى و تلاش همهجانبه (به اضافه مدیریت صحیح و امین) است که انسان دستبه انجام هر کار مهم و بزرگى بزند، در آن موفق مىشود; چنان که آن مردم توانستند آن چنان سد مهم و محیر العقولى بسازند.
9- یک رهبر الهى باید بىاعتنا به مال و مادیات باشد و به آنچه خدا در اختیارش گذارده، قناعت کند. لذا مىبینیم که ذوالقرنین برخلاف سلاطین دیگر که حرص و ولع عجیبى به اندوختن اموال دارند، هنگامى که پیشنهاد مال و اموال به او مىشود نمىپذیرد و مىگوید: «ما مکنى فیه ربى خیر» آنچه پروردگارم در اختیارم گذاشته از مالى که شما پیشنهاد مىکنید،بهتراست.بنابراینمن از شما اجر و مزد نمىخواهم.
در قرآن مجید به طور مکرر در داستان انبیاء مىخوانیم که یکى از اساسىترین سخنهاى ایشان این بوده: «وما اسئلکم علیه من اجر ان اجرى الا على رب العالمین» حضرت نوحعلیه السلام بعد از اعلام رسالتخویش به قوم خود گفت: و من براى این دعوت هیچ مزدى از شما نمىطلبم، پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است. (21)
شبیه این سخن را قرآن در چندین مورد از زبان انبیاى پیشین (22) و پیامبر اسلام (23) نقل کرده است. بنابراین عمل ابلاغ رسالت همه پیامبران با خلوص کامل و بدون هیچگونه چشمداشتى به اموال مردم یا منافع دنیایى، تقدیم بارگاه الهى شده است.
در عوض این زحمت و خلوص، ثواب و رضوان الهى متناسب با جود و کرم خداوند سبحان نصیب آنان مىگردد.
10- درس دیگر این داستان محکمکارى است. ذوالقرنین در بناى این سد از قطعات بزرگ آهن استفاده کرد و براى اینکه این قطعات به هم جوش بخورند، آنها را در آتش گداخت و براى اینکه عمر سد طولانى شود و در برابر تاثیرات هوا و رطوبتباران مقاومت کند، آن را با لایهاى از مس پوشاند.
11- انسان هرقدر قوى، نیرومند و متمکن باشد و از عهده انجام کارهاى بزرگ برآید، هرگز نباید به خود ببالد و یا مغرور شود. این درس دیگر این داستان است. ذوالقرنین در همه جا به قدرت پروردگار تکیه مىکرد. به هنگام پیشنهاد کمک مالى گفت: «ما مکنى فیه ربى خیر» آنچه پروردگارم در اختیارم گذارده بهتر است. و بعد از اتمام کار سد گفت: «هذا رحمة من ربى» این سد نعمت و رحمتى از پروردگار من است.
12- همه چیز زایل شدنى است و محکمترین بناهاى این جهان سرانجام خلل خواهد یافت; هرچند از آهن و پولاد یکپارچه باشد. این نیز درسى استبراى انسانها که دنیا را جاودانه ندانند و در جمع مال و کسب مقام، بىقید و شرط و حریصانه نکوشند و بدانند که تمام آنچه در دنیاست - سد ذوالقرنین که سهل است، خورشید با آن عظمتش - خاموش و فانى مىشود. کوهها با تمام صلابتشان متلاشى مىشوند و نیز انسان که در این میان از همه آسیبپذیرتر است: «کل من علیها فان و یبقى وجه ربک ذو الجلال و الاکرام» همه کسانى که روى زمین هستند فانى مىشوند. تنها ذات شکوهمند و گرامى پروردگار تو است که باقى مىماند. (24)
آیا اندیشه در این واقعیت کافى نیست تا جلو خودگامگىهاى انسان را بگیرد؟
مطالب این فصل، عموما از تفسیر شریف نمونه انتخاب شده که بعضى با همان عبارات و بعضى دیگر به همراه بازنویسى در اینجا آورده شده است و البته برخى مطالب نیز اضافات نویسنده است.
باید دانست که نکات پندآموز این داستان محدود به این دوازده نکته نیست و شما نیز مىتوانید با تعمق در جوانب داستان نکات بیشترى به دست آورید.
فصل پنجم
- بحثهاى تاریخى
- سد ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج از نظر تاریخ
- سد ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج از نظر مفسرین و مورخین
- یاجوج و ماجوج کیانند؟
بحثهاى تاریخى
به لطف خداوند، تاکنون آنچه را با فهم قاصر ما در مورد بخشهاى مختلف داستان ذوالقرنین از قرآن کریم به دست مىآمد بیان کردیم، اما راجع به اینکه ذوالقرنین کدام شخصیت تاریخى است؟ سدش کجاست؟ آیا سدذوالقرنین تا عصر حاضر موجود استیا از بین رفته؟ و اینکه اقوام یاجوج و ماجوج مشخصا کدام قوم هستند؟ و آیا فعلا موجودند یا منقرض شدهاند؟ از قرآن و مجموع روایات، شواهد محکم و قابل استنادى درباره آن به دست نمىآید. ولى باتوجهبهنظریاتتاریخىمىتواندراینبارهاحتمالاتى رامطرحکرد،واینکبهحول و قوه الهى اینبخشراتحتعنوان «بحثهاى تاریخى» در سه قسمتبررسى و تقدیم مىکنیم:
سد ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج از نظر تاریخ
همانطور که مىدانید، در تاریخ پیشینیان، درباره پادشاهان، سلاطین، بزرگان و امتهاى قبل از تاریخ وقایعى نگاشته شده است، اما درباره پادشاهى که در دوران حکومتش به نام ذوالقرنین یا نامى شبیه آن خوانده مىشده، چیزى گفته نشده است. همچنین درباره یاجوج و ماجوج و اقوامى به این نام و سدى که ذوالقرنین ساخته، هیچ سختى به میان نیامده است. فقط اشعارى را به یکى از پادشاهان یمن نسبت مىدهند که براى افتخار به نسب خویش سروده و یکى از پدران خود را که قبلا سمت پادشاهى یمن داشته، ذوالقرنین نامیده است. در همان شعر آمده است که او به مغرب و مشرق عالم سفر کرد و سد یاجوج و ماجوج را ساخت.
همچنین در بعضى از فرازهاى کتب عهد عتیق (25) نام یاجوج و ماجوج ذکر شده است که علامه طباطبایى چند فراز از آن را عینا نقل فرموده است. (26)
از عبارات کتب عهد عتیق چنین استفاده مىشود که «ماجوج» یا «جوج و ماجوج» امتیا امتهایى عظیم بودهاند که در سمتبالاى شمال آسیا زندگى مىکردهاند و مردمانى جنگجو، جنگطلب و غارتگر بودهاند.
ایشان اضافه کرده است:
اینجاست که ذهن آدمى حدس قریبى مىزند و آن این است که ذوالقرنین یکى از ملوک بزرگى باشد که راه این امتهاى مفسد را سد کرده و سدى که او زده فاصل میانه دو منطقه شمالى و جنوبى آسیا باشد; مانند دیوار چین، سد بابالابواب، سد داریال یا غیر اینها. (27)
اقوامى شبیه یاجوج و ماجوج در تاریخ
علامه طباطبایى رحمه الله بعد به بررسى تاریخ گذشتگان پرداخته و مىگوید:
تاریخ امتهاى آن روز جهان اتفاق دارد بر اینکه ناحیه شمال شرقى آسیا یعنى بلندىهاى شمال چین، محل زندگى امتى بسیار بزرگ و وحشى بوده که جمعیت آن دائما در حال افزایش بوده است. این مردم همواره بر امتهاى مجاور خود مانند چین حمله مىبردند و چه بسا در همان جا زاد و ولد کرده و به سوى مناطق خاورمیانه و خاور نزدیک سرازیر مىشدند. آنها به شمال اروپا نیز رخنه کردند. عدهاى از آنان در همان سرزمینهایى که غارت کردند، سکنى گزیده، تمدنى به وجود آوردند و به زراعت و صنعت مشغول شدند چنانکه اغلب سکنه اروپاى شمالى از آنهایند; عدهاى دیگر هم برگشته و به همان غارتگرى خود ادامهدادند.
یکى از مورخین گفته است که «یاجوج و ماجوج امتهایى هستند که در قسمتشمالى آسیا از تبت و چین گرفته تا اقیانوس منجمد شمالى و ناحیه غرب تا بلاد ترکستان زندگى مىکنند». و این نظریه را از کتاب «فاکهة الخلفاء» و «تهذیب الاخلاق» ابن مسکویه و «رسائل» اخوان الصفا نقل کرده است. (28)
نتیجهگیرى
از مطالب این بخش مىبینید که عبارات کتب عهد عتیق و نظریات تاریخى، این احتمال که سد ذوالقرنین یکى از سدهاى واقع در مناطق شمالى آسیا و جداکننده جنوب و شمال باشد و همچنین این احتمال که اقوام یاجوج و ماجوج همان اقوامى باشند که سابقا در شمال شرقى آسیا زندگى مىکردند را تقویت مىکند.
ذوالقرنین و سد یاجوج و ماجوج از نظر مفسرین و مورخین
مفسرین درباره اینکه ذوالقرنین کدام شخصیت تاریخى است و سدش در کجاست، اختلاف نظر دارند. علامه طباطبایىرحمه الله در این باره هفت نظریه را به طور کامل نقل کرده و بعد آنها را نقد نموده است که خواننده محترم مىتواند براى اطلاع از نظریات مختلف و بررسى آنها به تفسیر المیزان، جلد 13 مراجعه نماید.
در اینجا چهار نظریه مهمتر را به اختصار بیان مىکنیم:
- امپراتور چین «شین هوانگ تى» بعضى مورخین چنین گفتهاند که ذوالقرنین، امپراتور «شین هوانگ تى» یکى از پادشاهان چین باستان است و سد او همان دیوار چین مىباشد.
اما باید دانست که دیوار چین با اوصاف سد ذوالقرنین مطابقت ندارد، اولا: سد ذوالقرنین در تنگهاى میان دو کوه ساخته شده است، در صورتى که دیوار چین حدود سه هزار کیلومتر طول داشته و از کوه و دشت مىگذرد; ثانیا: در ساختسد ذوالقرنین از آهن و مس مذاب استفاده شده است; در حالیکه دیوار چین با سنگ و مصالح معمولى ساخته شده است. بنابراین، این نظریه قابل قبول نیست.
- اسکندر مقدونى نظریه دومى که در اینجا مىخواهیم ذکر کنیم این است که ذوالقرنین همان اسکندر مقدونى معروف است که سد او همانند یک مثل بر سر زبانهاست.
این نظریه نیز همچون نظریه اول پذیرفتنى نیست، بلکه اشکالهاى بیشترى بر آن وارد است. در کلمات علامه طباطبایى رحمه الله هنگام نقد این نظریه چنین آمده است:
اوصافى که قرآن براى ذوالقرنین شمرده را، تاریخ براى اسکندر مسلم نمىداند، بلکه آنها را انکار مىکند; قرآن ذوالقرنین را مردى مؤمن به خدا و روز جزا مىشمارد، در حالى که اسکندر مردى وثنى مذهب و ستارهپرستبوده و قربانى کردنش براى ستاره مشترى معروف است. (29)
نیز قرآن کریم فرموده ذوالقرنین یکى از بندگان صالح خدا بوده که به عدل و رفق مدارا مىکرده است، حال آنکه تاریخ براى اسکندر خلاف این را نوشته است. علاوه بر این، در هیچ یک از تواریخ نیامده که اسکندر مقدونى سدى به آن صورتى که قرآن ذکر کرده ساخته باشد. (30)
- پادشاهى از یمن عدهاى نیز معتقدند که ذوالقرنین یکى از پادشاهان حمیرى است که مرکز حکومتش در یمن بوده است.
اما باید گفت که تاریخ، ساخت چنین سدى با آن اوصاف و در چنان مکانى را براى هیچ یک از پادشاهان یمن نقل نکرده است. یمنىها اگر چه در سدسازى ماهر بودهاند، ولى سدهایشان با مصالح معمولى و به منظور ذخیره آب ساخته مىشده است.
- کوروش هخامنشى جدیدترین نظریه درباره ذوالقرنین آن است که او کوروش هخامنشى، پادشاه ایران باستان بوده و سد او سد «داریال» واقع در مناطق کوهستانى قفقاز و بین شهرهاى «تفلیس» و «ولادى کیوکز» مىباشد.
از آنجا که سه نظریه اول قابل قبول نبوده و نظریه چهارم نیز تا حدودى مورد تایید تاریخ و شواهد موجود مىباشد، ما آن را بیشتر و مفصلتر از نظریات قبل توضیح مىدهیم.
این نظریه «سراحمدخان هندى» است و دانشمند معروف مسلمان «مولانا ابو الکلام آزاد» که روزى وزیر فرهنگ کشور هند بوده آن را در کتاب محققانهاى که در همین زمینه نگاشته استبه طور مفصل و مستدل بیان کرده است. (31)
«مولانا ابو الکلام» این نظریه را از چند جهتبررسى و اثبات کرده است که ما در اینجا چهار بخش اصلى آن را به طور خلاصه مىآوریم:
یک: شخصیت ذوالقرنین طبق نظریه قرآن، ذوالقرنین مردمى مؤمن به خدا و معاد بوده است، کوروش نیز طبق نظر تاریخ و کتب عهد عتیق چنین بوده است. ذوالقرنین پادشاهى عادل و رعیتپرور و داراى رافت و احسان بوده; کوروش هم طبق تاریخ، کتب عهد عتیق و نظر مورخین قدیم مانند «هردوت» و دیگران پادشاهى با مروت، فتوت، سخاوت و کرم بوده است; چنان که از تاریخ زندگى او و برخوردش با یاغیان و جبارانى که با او مىجنگیدند یا او با ایشان جنگیده است، معلوم مىشود.
ذوالقرنین از طرف خداوند داراى توانایىها و امکانات فراوانى مانند عقل، تدبیر، فضایل اخلاقى، ثروت و شوکت ظاهرى بوده و کوروش نیز همه اینها را داشته است.
دو: مسافرتهاى ذوالقرنین همانطور که قرآن درباره ذوالقرنین فرموده، کوروش نیز سفرهایى به مغرب و مشرق داشته است و جریان سفر به مغرب او چنین است که پادشاه سرزمین «لیدیا»، بدون هیچ مجوز و عذرى به طرف کوروش لشکرکشى کرد. کوروش نیز به طرف ایشان حرکت کرده و با آنان جنگید. پایتخت «لیدیا» را فتح کرد و بر آنان پیروز شد و بعد احسان کرده و آنان را عفو نمود. همچنین او سفرى به مشرق داشته و تا «بکریا» (بلخ) پیش رفته است تا به غائله قبایل وحشى و صحرانشین آنجا پایان دهد.
سه: سدسازى ذوالقرنین همانطور که ذوالقرنین سدى آهنین براى جلوگیرى از حملات اقوام یاجوج و ماجوج بنا کرد، کوروش نیز طبق نظر مورخین، سفرى به طرف شمال ایران براى خاموش کردن فتنهاى در آن نواحى انجام داده است و گویا در همین سفر سد موجود در تنگه داریال را به درخواست اهالى آن مرز و بوم ساخته است. این سد تنها سدى است که در ساخت آن از آهن استفاده شده است و هم اکنون هم موجود است. به زبان محلى آن را «دمیر قاپو» یعنى «دروازه آهنى» مىنامند. تنگه داریال واقع در سلسله جبال قفقاز است که از دریاى خزر شروع شده و تا دریاى سیاه ادامه دارد. این سلسله جبال به ضمیمه دریاى خزر و دریاى سیاه مانعى طبیعى به طول هزارها کیلومتر بین شمال و جنوب آسیا بوده است و تنها راه بین شمال و جنوب همان تنگه داریال بوده که با سد دمیرقاپو بسته شده است.
چهار: نام ذوالقرنین و تناسب آن با کوروش عدهاى از مورخین گفتهاند: ذوالقرنین را از آن جهت ذوالقرنین (صاحب دو قرن (32) ) مىنامند که داراى تاج یا کلاهخودى با دو شاخک بوده است. در این باره باید گفت اخیرا مجسمهاى سنگى در مشهد مرغاب در جنوب ایران از کوروش کشف شده که تاجى بر سر دارد و دو شاخ مانند شاخهاى قوچ بر آن دیده مىشود.
در کتاب دانیال (33) هم، خوابى که وى براى کوروش نقل کرده او را به صورت قوچى که دو شاخ دارد، دیده است. (34)
طبق این نظریه، یاجوج و ماجوج همان مغول مىباشند و براى این نیز تفصیلات و شواهد تاریخىاى گفته شده که ما در دو بخش بعدى این فصل به آن مىپردازیم.
علامه طباطبایى رحمه الله بعد از نقل جوانب این نظریه چنین گفته است: هر چند بعضى از جوانب این نظریه خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشنتر و قابل قبولتر است. (35)
مىبینید که علامه طباطبایى رحمه الله این نظریه را بهتر از نظریات دیگر مىداند، ولى آن را به طور قطعى نپذیرفته و داراى اشکالاتى مىداند. بنابراین آنچه بعضى از مؤلفین و محققین علوم قرآنى گفتهاند که مرحوم طباطبایى رحمه الله در المیزان با این راى موافق است، (36) صحیح نیست.
به هر حال هنوز شخصیت تاریخى ذوالقرنین به طور قطعى کشف نشده است; اگرچه ممکن است در آینده و با کشف آثار باستانى و... مشخص شود.
آخرین کلامى که در این باره مىگوئیم این است که اگرچه هنوز شخص ذوالقرنین و زمان زندگىاش به طور مسلم و مشخص براى ما معلوم نیست، اصل وجود او واقعیتبوده و افسانه نیست; زیرا در قرآن کریم بهعنوان یک واقعیت تاریخى بیان شده است، نه به عنوان یک مثل یا چیزى شبیه آن.