بصیرت، مفهومی مغفول مانده که در رویدادهای اخیر و در اتفاقات پس از انتخابات توسط مقام معظم رهبری، که به محاق رفته بود، در اذهان عمومی، دوباره در صدر مفاهیم اساسی که راه سعادت را برای بشر هموار می‌کنند، قرار گرفت.

اما متأسفانه کمافی سابق، این مفهوم نیز مانند خیلی از فرمایشات گرانقدر رهبر انقلاب تنها به عاملی جهت تهیه گزارش و بر پایی سخنرانی ها و تهیه برنامه‌های صدا و سیما بدل گشت. عموماً نیز در این برنامه‌ها به معرفی به مصادیق اهل بصیرت در طول تاریخ تا به امروز می پردازند که اگر قرار بود این چنین مردم را در زمره بصرا قرارداد بایستی مورخین ، خود بصیر ترین افراد زمان خویش باشند.
اگر بر تبلیغ این مفهوم بدون مهندسی آن بپردازیم تنها حکم نمایش مسابقات یک گشتی گیر قدر را دارد که محال ممکن است صرفاً با تماشای آن بتوان آن چنان وارد میدان شد و انتظار اجرای درست فنون را از تماشاگران داشت.

بصیرت را بینایی و عقل معنا کرده‌اند که متاسفانه این تعاریف کامل نیست و تنها به معرفی بخشی از ابعاد بصیرت می‌پردازد .

بصیرت ، حلقه‌ای متشکل از 3 مفهوم است که ابتداً با فرقان آغاز ، به اقدام  و بالاخره  به پایداری می‌رسد که در مرحله بعد دوباره باید فرقان صورت داد.

" فرقان " نام دیگر قرآن است که از آن به عنوان یکی از برجسته‌ترین کارکرد‌های تأمل و تعمق و تدبر در قرآن نام می‌برند. فرقان به معنی جدا کردن و جدا کننده حق از باطل است. اما مسئله مهم در این امر در نظر گرفتن فرمایش امیر المومنین است که می‌فرمایند:"افراد را با حق بسنجید".

پس ابتدا بایستی حق را شناخت و لازمه آن ، " تبیین معیارهای حق " و سپس سنجیدن زمان و مکان و افراد با شالوده حق است. پس از تبین حق ، نوبت به " تدقیق معیارهای باطل" می‌رسد که باید، باطل را هم مانند حق، معیارهای آن را از قرآن و روایات و احادیث و منویات ولی زمان ، استخراج کرد.

در مرحله سوم از فرقان، باید با توجه به معیارهای در درست، مصادیق معاصر را پیدا و به مر عدالت، آنان در جای خود (جبهه حق یا باطل) قرار دارد که در این صورت، "  تفکیک جبهه "، انجام شده است.
اما در چهارمین مرحله از فرقان باید،" انتخاب جبهه حق "، انجام پذیرد . چون در غیر از  انجام مرحله انتخاب، مرحله بعد یعنی اقدام، ممکن است در جبهه باطل صورت گیرد که در این صورت ، غفلت جای بصیرت را گرفته و غافلین جزء نادمین روز قیامت خواهند بود .

در مرحله دوم از بصریت، بصیر باید به طبق فرقان انجام شده، " اقدام "، صورت داد (فرقان ‌‌-اقدام). یعنی جبهه باطل را به نفع جبهه حق ترک و پا به عرصه میدان حق گذاشت که بدون حرکت و اقدام، حتی در صورت انجام دادن فرقان ، بصریت کامل نمی شود .

کما این که طبق حدیث مولای متقیان: "  کسی که به هنگام یاری ولی خود در خواب باشد، بالگد دشمنش بیدار می‌شود " . کنایه از اینکه حتی اگر حق و باطل را درست تشخیص داده اید ولی اقدامی به موقع صورت نگیرد، کان هو در جرگه حق طلبان قرار ندارید. مانند خواجه ربیع که پس از حوادث عاشورا، گفت: " و ای بر من که در هنگام یاری خواستن حسین(ع)، به عبادت مشغول بودم". و در تاریخ هرگز خواجه ربیع به عنوان فردی بصیر و اهل بصیرت، معرفی نشد که در حقیقت به نفع جبهه حق، حرکتی انجام نداد.

البته ممکن است به علت، معذوریت از اقدام ، مانند؛ تقیه، بیماری  و ... اقدامی انجام نگیرد. در این صورت با توجه به مرحله چهارم از فرقان یعنی انتخاب جبهه حق، به مر حدیث پیامبر(ص) : "انما الاعمال بالنیات" ، بصیرت صورت گرفته و فرد بصیر نزد خداوند مأجور است.

 در مرحله سوم نیز که بعد از انجام فرقان و اقدام ، باید عملی شود، " پایداری و استقامت "، در جبهه حق است که در آن حضور داریم (فرقان -> اقدام -> استقامت). خداوند نیز در قرآن به پیامبر اکرم می‌فرماید: " فاسقتم کما امرت ".  که ای پیامبر در مسیر و حبهه‌ای (حقیقتا حق بود) که قرار داری، استقامت پیشه کن. عدم پایداری در جبهه‌ی حق مانند کسی است که اساسا پا به عرصه نگذاشته و اصولا اقدام وی زیر سئوال می‌رود و بالاخره عمق فرقانی که وی صورت داده، هویدا می‌شود.

نحوه و کیفیت اقدام و مدت و کیفیت پایداری، 2 عاملی است که ارتباط مستقیم با عمق فرقان، که در مرحله اول انجام شده است دارد. هرچه معیارهایی، که بر اساس آن حق و باطل را از هم تفکیک کردیم، انتزاعی و سطحی باشد، اقدام و پایداری نیز به همان مقدار سست و بی اثر خواهد بود. اما به هر مقدار که شناخت ما از حق و باطل عمیق تر باشد، کیفیت اقدام و پایداری را تا حد ایستادگی اصحاب امام حسین در صحرای کربلا، بالا می‌برد و انسان در اوج بصیرت به کمک ولی می-پردازد و هرگز ابراز ندامت از عملی که انجام می‌دهد نمی‌کند.

کیفیت پایین فرقانی که ابن عباس (برادر ابن عباس معروف) در زمان امام حسن(ع) داشت، باعث شد که بعد از به عهده گرفتن فرماندهی لشکر ولی زمان، خود را با اندک دینار و درهمی به حکومت طاغوت بیفروشد. این خود گویای این نکته است که وی تا قبل از این معامله نا میمون، حق و باطل را تفکیک و اقدام به حضور در جبهه حق (امام حسن(ع)) نموده است اما چون معیارهایش که برطبق آن، تفکیک حق و باطل را صورت داده، از عمق کافی برخوردار نبوده، با عدم پایداری در جبهه حق مواجه   می‌شود و متاسفانه برای همیشه از پیوستن به اهل بصیرت دور می ماند.

نکته اساسی و قابل توجه پس از طی 3 مرحله فوق (فرقان، اقدام، استقامت) این است که باید بعد از مدتی " دوباره فرقان " صورت داد و تفکیک جبهه را به روز کرد که به قول امام راحل (ره) : " حال افراد، ملاک است".


پس دوباره باید بر اساس معیارهای حق و باطل، مصادیق روز را شناسایی و هر یک را در گروهی که هستند درک و سپس در اقدامی جدید به حمایت حق علیه باطل پرداخت. طلحه و زبیر، نمونه‌های بارز از افرادی هستند که در زمان پیامبر فرقان و اقدام و پایداری را به نحو احسن انجام داده و در اوج بصیرت توانستند لقب" سیف السلام "   به خود اختصاص دهند. اما متاسفانه ایشان در زمان جنگ جمل، فرقان خود را به روز نکرده و همچنان به صرف اینکه زمانی عایشه در کنار پیامبر بوده، به دفاع از وی پرداخته و از لبیک گفتن به قرآن ناطق امتناع کرده و در نهایت، ایشان نیز برای همیشه تاریخ در زمره افراد بی بصیرت قرار گرفتند. شاید گذشته آنان نیز  تحت تأثیر عدم فرقان، در سالهای آخر عمر و اقدامی نا مناسب به نفع جبهه باطل، به فراموشی تاریخ پیوسته باشد .

علیرضا فرقانی