ولادت امام باقر علیه السلام

 

فقط خدا و دیگر هیچ              سایه زودگذر درخت

شکافنده دانشها                 مایه خرسندی

برازنده و پاکیزه                    امام تازه داماد 

خدا، عشق، پسر!               جمعه؛‌روز انفاق 

خوش خلقی

 

فقط خدا و دیگر هیچ

امام صادق علیه السلام می فرماید: «پدرم، امام محمد باقر علیه‌السلام همواره مشغول ذکر خدا بود. هنگام خوردن غذا ذکر می‌گفت. وقتی با مردم صحبت می‌کرد از یاد خدا باز نمی‌ماند و کلمه لا اله الاّ اللَّه همواره بر زبانش جاری بود. سحرگاهان ما را به عبادت و شب‌زنده‌داری تا برآمدن آفتاب می‌خواند.»

افلح، خدمتکار امام می گوید: با حضرت محمد بن علی علیه السلام برای انجام مناسک حج، بار سفر بستم. وقتی نگاه امام به کعبه افتاد، شروع به اشک‌ریختن کرد و با صدای بلند گریست؛ تا جایی که شگفتی مرا برانگیخت گفتم: پدر و مادرم به فدایت باد! مردم شما را نگاه می کنند. اگر ممکن است کمی آهسته تر گریه کنید. امام فرمود: وای بر تو! چرا صدایم را به گریه بلند نکنم تا شاید مورد بخشایش و مهرورزی پروردگار قرار گیرم و فردای رستاخیز به مهربانی و لطفش درآویزم.

 

سایه زودگذر درخت

زندگی فردی امام علیه‌السلام به‌دور از زیور و زینت دنیایی بود. اتاق امام بسیار ساده و کوچک بود، هرگز خاطر خویش را از اندیشه در امور دنیایی نمی آشفت. او می فرمود: دنیا را مانند کاروان‌سرایی فروگذار چرا که پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده: مثل من و دنیا مثل سواری است که ساعتی زیر سایه درختی فرود می آید و برمی خیزد و از آن‌جا می رود.

 

شکافنده دانشها

بی گمان شخصیت علمی امام باقر علیه‌السلام در دوران حیات او، بسیار برجسته و محضر او همواره مملو از دانشمندان و دانشورانی بوده است که در جست وجوی سرچشمه دانش بوده اند. آن چنان که از کودکی «شکافنده دانشها» شناخته شده و سرآمد دانشمندان و عالمان روزگار بود تا آن‌جا که در ستایش دانش او شاعران قصیده ها سرودند و نویسندگان، قلم بر خروارها کاغذ راندند. آوازه دانش امام علیه‌السلام بر تمامی سرزمین های اسلامی سایه افکنده بود و مردم، به‌ویژه دانشوران، شیفته نام و آوازه او بودند و این شیفتگی در بین مردم عراق بیش‌تر به چشم می خورد و دوست و دشمن، زبان به ستایش دانایی او گشوده بودند.

 

بخشندگی؛ مایه خرسندی

هر چند امام علیه السلام عائله زیاد و زندگی ساده‌ای داشت، ولی بین مردم به بخشندگی و کرامت مشهور بود. همواره به نیازمند و بی نیاز بخشش می کرد و این رفتار را مایه خرسندی خویش قرار داده بود. در بخششها، همیشه شأن و مرتبه افراد را در نظر می گرفت به اندازه‌ای که نه موجب اسراف و زیاده روی و نه سبب تحقیر و پایین آمدن شأن آنان شود.

 

برازنده و پاکیزه

امام باقر علیه‌السلام بر رعایت بهداشت فردی تأکید بسیار داشت. هر چند در آن دوران، امکانات بهداشتی و پزشکی بسیار محدود بود، در همان روزگار بسیار بدان اهمیت می داد و رعایت آن را به‌ پیروان خویش نیز سفارش می کرد. همواره محاسن خود را حنا می کرد، لباس های تمیز می پوشید، و ناخنهایش را همواره کوتاه می کرد. هم‌چنین به مسواک‌زدن اهمیت بسیاری می داد و می فرمود: «اگر مردم می دانستند که مسواک زدن چه فواید مهم و فراوانی دارد، آن را حتی در بستر خواب نیز از خود جدا نمی کردند.» امام همواره در محیط‌های عمومی با لباسهای برازنده و تمیز حاضر می شد به گونه‌ای که در مورد ایشان می گفتند: ظاهر او بیش‌تر به جوانان می ماند.

پدرم، امام محمد باقر علیه‌السلام همواره مشغول ذکر خدا بود. هنگام خوردن غذا ذکر می‌گفت. وقتی با مردم صحبت می‌کرد از یاد خدا باز نمی‌ماند و کلمه لا اله الاّ اللَّه همواره بر زبانش جاری بود. سحرگاهان ما را به عبادت و شب‌زنده‌داری تا برآمدن آفتاب می‌خواند.

امام تازه داماد

یکی از نکته‌های ارزنده و جالب توجه زندگانی امام باقر علیه‌السلام اهتمام ایشان در جلب محبت افراد خانواده و فراهم‌آوردن لوازم تحکیم خانواده است.

«حسن زیات بصری» به همراه یکی از دوستانش به حضور امام شرف یاب می شود. وی پس از ورود به اتاق امام با صحنه‌ای روبه رو می شود که تعجب او و همراهش را بر می انگیزد. او امام و اتاقش را در حالتی بسیار آراسته ملاقات می کند. به هر حال، پرسش هایش را مطرح می کند و پاسخ می شنود. هنگام برخاستن و خارج شدن، امام به او می فرماید: «فردا همراه دوستت نزد من بیا». روز بعد به منزل امام می آید، ولی ایشان را در اتاقی خاکی که فقط حصیری در آن پهن بود با پشمینه بر تن می‌یابد.

امام به او فرمود: «ای برادر بصری! اتاقی را که دیشب مشاهده کردی، اتاق همسرم بود و اسباب و اثاثیه ای هم که در آن بود به او تعلق داشت. او خودش را برای من زینت کرده بود و من هم باید خود را برای او زینت می کردم. بنابراین، گمان بد به دل خویش راه مده» او گفت: فدایت شوم! سوگند که در مورد شما بدگمان شده بودم، ولی اینک خدا بدگمانی را از دلم بیرون کرد و دریافتم که حقیقت، همان است که شما فرمودید».

ولادت امام باقر علیه السلام

خدا، عشق، پسر!

نقل است که یکی از فرزندان ایشان بیمار شده بود و وضع وخیمی داشت و امام از این موضوع بسیار ناراحت بود. سرانجام بیماری او بهبود نیافت و به مرگ او انجامید. امام از درگذشت او بسیار متأثر شد. صدای شیون و زاری اهل خانه که بلند شد، امام به بالین فرزند خود رفت، ولی لحظاتی بعد با چهره ای گشاده بیرون آمد که موجب تعجب برخی از حاضران شد. در این‌باره از ایشان پرسیدند، حضرت فرمود: «ما دوست داریم آن که دوستش داریم (فرزندمان) سلامت باشد، ولی وقتی خواست خدا در مورد ما نازل شد به آن‌چه او دوست دارد، گردن می نهیم.» امام با این رفتار و گفتار نیکو، چارچوب محبت واقعی و اصیل را به همگان آموخت و یادآور شد که دوستی های دنیایی و حتی محبت به فرزند، نباید مانع فرمان برداری و روی برتافتن از خواست الهی شود .

 

جمعه؛ روز انفاق

کمک به محرومان، نیازمندان و ستم‌دیدگان جامعه، اصل بزرگی در زندگانی امام باقر علیه‌السلام بود و برطرف‌کردن نیازهای مادی و روحی آنان را مهم ترین فعالیتهای اجتماعی خود به شمار می آورد. امام، آنان را دور خود جمع می کرد، سخنانشان را می شنید و دردهایشان را شفا می بخشید.

امام روزهای تعطیل به‌ویژه جمعه ها را به دستگیری و انفاق به مستمندان اختصاص می داد و دیگران را نیز به آن برمی انگیخت. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «با وجود این که پدرم از نظر بنیه مالی ضعیفتر از سایر افراد خاندانش و نیز مخارج زندگی‌اش نیز بیش‌تر از بقیه بود، ولی در هر روز جمعه به نیازمندان کمک می کرد؛ حتی اگر کمک او به اندازه یک دینار بود و می فرمود: پاداش صدقه و کمک به نیازمندان در روز جمعه برتری ‌دارد؛ همان گونه که روز جمعه نسبت به دیگر روزهای هفته برتر است. ویژگی برجسته امام در دستگیری از مستمندان این بود که هرگز آنان را سائل یا گدا خطاب نمی‌کرد و همواره به دیگران می‌فرمود: آنان را به بهترین نام هایشان صدا بزنید».

 

خوش خلقی

امام از شاد کردن دیگران خشنود می‌شد و از زبان جد بزرگوارش رسول اکرم صلی الله علیه وآله این روایت را برای مردم می‌خواند که هر کس مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده و هر کس مرا شاد کند، خدای را خشنود ساخته است و گاه اطرافیان را به شوخی های ستوده و در حد اعتدال ـ که موجب سرور و خوشحالی افراد می‌شود - تشویق می‌کرد و به آنها می‌فرمود: «همانا خداوند آن کس را که در میان جمعی شوخی ستوده می‌کند دوست دارد».