پاسخ:

این حقیقت قرآنی که خداوند آنچه را که بخواهد تغییر می‏دهد، همان مسأله‏ی «بدا» است که شیعه به آن اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفی می‏کنند. از نظر شیعه بدا همان کاری است که خداونددر لوح محو و اثبات می‏کند و چیزی فراتر از آن نیست و این که بعضی از نویسندگان اهل سنت ‏به شیعه نسبت می‏دهند که گویا شیعه معتقد است که گاهی خدا چیزی را نمی‏داند وسپس علم بر او عارض می‏شود و این همان بداست، نسبت ناروا و خلاف واقعی است و هرگزشیعه بدا را به این معنی بر خدا اثبات نمی‏کند و از آن بی‏زار است.

آنچه شیعه از زمان ائمه‏ی معصومین علیهم السلام تا به حال به آن عقیده دارد این است که گاهی خداوند چیزی را که مقدر کرده تغییر می‏دهد و این نه بدان جهت است که خداوند از اول مصلحت واقعی را نمی‏دانست و بعد آن را دانست، بلکه برای آن است که خداوند صلاح می‏دانست که چیزی اول به گونه‏ای مقدر شود و سپس به گونه‏ای دیگر تحقق یابد و این به خاطر مصالحی است که بعضی از آن را می‏دانیم و بعضی را نمی‏دانیم؛ یکی از آن مصالح که می‏دانیم اعلام قدرت مطلقه‏ی خداوند است و دیگر این که مردم به انجام کارهای خوب تشویق شوند و بدانند که اگر آن کارها را بکنند خداوند سرنوشت آنهارا تغییر می‏دهد و گمان نکنند ایمان و عمل صالح در سرنوشت محتوم انسان تاثیری ندارد.

این که می‏گوییم «بدا لله‏» به معنای آن نیست که برای خدا چیزی که معلوم نبودآشکار شد بلکه به این معناست که خداوند چیزی را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد و«بدا لله‏» به معنای «ابدی و اظهر» می‏باشد.البته «بدا لفلان‏» در لغت ‏به معنای آشکار شدن چیزی پس از جهل به آن است ولی معلوم است که هیچ موحدی آن را به خدا نسبت نمی‏دهد و خداوند منزه از آن است و نسبت آن به خدا از باب مجاز است مانند نسبت دادن مکر و کید و خدعه و نسیان به خداوند که در آیات قرآنی آمده و منظور از آن، معنای لغوی این الفاظ نیست ‏بلکه از باب مجاز، معنای درست دیگری دارند که می‏توان آن ها رابه خدا نسبت داد.

اعتقاد به بدا به مفهوم درست آن که شیعه می‏گوید، یکی از افتخارات شیعه و نشانی از توحید خالص و تنزیه پروردگار از هر عیب و نقصی است، طبق این عقیده خداوند قدرت مطلقه دارد و مقدرات، قدرت او را محدود نمی‏کند و بدا در تکوین مانند نسخ در احکام است و این عقیده همان‏گونه که قبلا گفته‏ایم در برابر عقیده‏ی باطل یهود است که قدرت خدا را محدود می‏کردند و آنان بودند که بدا به معنای نادرست آن را به خدا نسبت می‏دادند و می‏گفتند خدا در آفرینش انسان پشیمان شد، همان‏گونه که در تورات تحریف شده آمده است.[1]

لذا می‏بینیم امامان معصوم علیهم السلام اعتقاد به بدا را بالاترین نشان اعتقادبه توحید و تنزیه پروردگار می‏دانند و آن را یکی از آموزه‏های مشترک ادیان معرفی می‏کنند:

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمود:

«ما عبد الله بشی‏ء مثل البداء».[2]

«خداوند با چیزی مانند بدا عبادت نشده است‏».

امام رضا علیه السلام فرمود:

«ما بعث نبی قط الا بتحریم الخمر وان یقر له بالبداء»[3]

«هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر به حرام بودن شراب واقرار به بدا برای خداوند».

اعتقاد به بدا که پیشوایان دین علیهم السلام به آن اهمیت ویژه‏ای می‏دادند، برایرسیدن به کمال توحید و تنزیه خداوند است و امامان علیهم السلام بدا را چنین معناکرده‏اند که آن ناشی از جهل نیست‏ بلکه تغییر اراده ومشیت‏ خدا از روی علم است:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«ان الله یقدم ما شاء و یؤخر ما یشاء و یمحو ما یشاءویثبت مایشاء وعنده ام الکتاب وقال: کل‏امر یریده الله فهو فی علمه قبل ان یصنعه،لیس شی‏ء یبدو له الاو قد کان فی علمه، ان الله لا یبدو له من جهل». [4]

« خدا هر چه را بخواهد پیش می‏اندازد و هر چه رابخواهد مؤخر می‏کند و هرچه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات می‏کند و کتاب مادر نزد اوست و فرمود: هر چیزی را که خدا اراده می‏کند پیش از آن که آن را پدیدآورد، در علم او وجود دارد، چیزی بر او آشکار نمی‏شود مگر این که در علم او بودهاست، همانا برای خدا از روی جهل آشکار نمی‏شود»

همچنین پیشوایان معصوم علیهم السلام از کسانی که بدا در خدا را به معنای آشکارشدن پس از جهل می‏دانند اعلام بیزاری کرده‏اند:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«من زعم ان‏الله یبدو له فی شی‏ء لم یعلمه امسفابراوا منه».[5]

»هر کس گمان کند که برای خدا چیزی که دیروزنمی‏دانست آشکار می‏شود، از او بیزاری کنید«.

علما و دانشمندان شیعه نیز به پیروی از امامان(ع) خود با قاطعیت تصریح کرده‏اند که منظور از بدا همان تغییر قضای الهی است که در لوح محو و اثبات صورت می‏گیرد و بدابه معنای آشکار شدن پس از جهل هرگز به خدا نسبت داده نمی‏شود.

شیخ صدوق در تفسیر اعتقاد به بدا می‏گوید:

«یهود گفتند که خداوند از کار فارغ شده، ما می‏گوییم بلکه خدا هر روز در کاریاست«کل یوم هو فی شان‏»و هیچ کاری او را از کار دیگر باز نمی‏دارد، او زنده می‏کند و می‏میراند و می‏آفریند و روزی می‏دهد و آنچه را که بخواهد می‏کند ومعتقدیم که «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏»[6]

دانشمندان دیگر شیعه نیز مطالبی شبیه آن را اظهار کرده‏اند، با این وجود مانمی‏دانیم که چرا برخی از نویسندگان اهل سنت اعتقاد به بدا را درباره‏ی خدا به معنای آشکار شدن پس از جهل، به شیعه نسبت می‏دهند و بر اساس این تهمت ناروا ونادرست ‏به شیعه حمله می‏کنند؟ در حالی که شیعه از این عقیده‏ی فاسد بیزار است و اگرآنها کمترین مطالعه‏ای در آثار شیعه داشتند و سوء نیتی در کار نبود، چنین تهمتی رانمی‏زدند.

آنها بیشتر به جریان بدا در داستان مرگ اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام استناد می‏کنند که گویا امام صادق علیه السلام گفته بود:

«ما بدا لله فی شی‏ء کمابدا له فی اسماعیل ابنی‏»[7]

«خدا را هیچ بدایی حاصل نشد مانند بدایی که درباره‏ی فرزندم اسماعیل حاصل شد»

گفته‏اند که گویا امام صادق علیه السلام نخست اسماعیل رابه امامت پس از خود تعیین کرده بود و چون او در زمان حیات پدرش مرد، امام صادق علیهالسلام این سخن را گفت.

البته ما این روایت را به صورت مسند در کتب حدیثی شیعه نیافتیم و شیخ صدوق آن رابه صورت مرسل نقل می‏کند و سپس روایت دیگری می‏آورد که در آن به جای «اسماعیل ابنی‏» «اسماعیل ابی‏» آمده که روایت را مربوط به جریان ذبح اسماعیل توسط ابراهیم می‏کند.صدوق سپس در هر دو روایت تردید می‏کند.[8]بعضی از محققان دیگرنیز این روایت را جعلی می‏دانند.[9]واگر هم صحیح باشد باز مشکلی نداردو بدان معنا نیست که خدا از پیش نمی‏دانست که اسماعیل خواهد مرد و امامت ‏به حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام خواهد رسید، بلکه معنای آن این است که اسماعیل از چنان قدر و منزلتی برخوردار بود که شایستگی امامت را داشت و اسماعیل و موسی هر دو لایق امامت و رهبری بودند ولی خداوند با مرگ اسماعیل آشکار کرد که امامت‏ به موسی خواهدرسید و این از پیش در علم خدا بود و لذا روایاتی داریم که طبق آنها نام های دوازده امام(ع) از پیش مشخص بوده و در حدیث جابر از پیامبر، امامان(ع) به اسم معرفی شده‏اند.[10]

بنابراین، با توجهبه مضمون روایات بسیاری که برخی از آنها نقل شدند و باتوجه به تصریحات دانشمندان شیعه، بدا چیزی جز تغییر قضای الهی بدانسان که در آیه‏ی مربوط به لوح محو و اثبات آمده، نیست و این چیزی است که همه‏ی مسلمانان به آن اعتقاد دارند.


[1]رجوع شود به تورات، سفر پیدایش، باب 6، جمله 6

[2]کافی، ج 1، ص 146

[3] توحید صدوق، ص 334

[4]تفسیر عیاشی،ج 2،ص 218

[5]بحارالانوار، ج 4،ص 111

[6]الاعتقادات، ص 40،چاپ کنگره شیخ مفید

[7]کمال‏الدین، ج 1، ص 69

[8]شیخ صدوق، التوحید، ص 336

[9]مامقانی، تنقیح المقال،ج 1،ص 133، پیش از مامقانی هم خواجه نصیر طوسی در پاسخ به تهمت ناروای فخر رازی به ائمه شیعه، این روایت را ضعیف دانسته است. رجوع شود به:محصل افکار المتقدمین والمتاخرین، ص 365(پاورقی).

 [10]این روایت علاوه بر کتب شیعه در برخی از منابع اهل سنت هم آمده است مانند:فرائد السمطین از حموینی، ج 2، ص 134

نقل از سایت حوزه