غنا چیست؟

(غنا از دیدگاه محقق سبزواری)

در این مقاله، به بررسى اجمالى «اباحه غنا از دیدگاه محقق‏» مى‏پردازیم. ابتدا به مفهوم لغوى غنا اشاره‏اى کوتاه مى‏کنیم و اختلاف نظر لغویان را در این زمینه مى‏نمایانیم. سپس به ویژگى غنا و افراد شایع آن در زمان صدور روایات توجه مى‏کنیم تا بدین‏وسیله به فضاى صدور روایات و فهم مقصود واقعى آن نزدیک شویم.

یادآورى اجمالى فتاواى فقهاى معروف و فتاواى گوناگون آنان، بخش بعدى این مقاله را تشکیل خواهد داد، و در خاتمه بحثى اخلاقى پیرامون غنا خواهیم داشت.

غنا چیست؟

1 - ابن منظور، غنا را به صداى شادى‏آفرین معنى کرده است. (1)

2 - صاحب مصباح المنیر در تعریف غنا نوشته است: «ان الغناء الصوت‏»: غنا یعنى صوت. (2)

3 - بعضى غنا را بدین گونه تعریف کرده‏اند: «الغناء هو مد الصوت‏». غنا عبارت است از کشیدن صوت. (3)

4 - ابن‏اثیر در کتاب النهایة خود از شافعى نقل کرده که: «الغناء هو تحسین الصوت و ترقیقه‏». یعنى غنا زیبا و نازک کردن صوت است. (4)

5 - مرحوم محقق سبزوارى در کفایة‏الاحکام غنا را این گونه تعریف کرده: کشیدن صدا و بازگردانیدن آن در حلق که حالت‏شنونده را تغییر دهد. (5)

از فحواى کلام مرحوم فیض این‏طور استنباط مى‏شود که غنا را نظیر محقق سبزوارى معنا کرده‏اند.

6 - پیروان مذهب حنابله غنا را چنین تعریف مى‏کنند: زیبا ساختن صدا به شکلى که سبب تغییر حال و تاثیر در عواطف و احساسات شود. (6)

7 - مرحوم علامه در قواعد مى‏فرمایند: «الغناء هو الصوت المشتمل على الترجیع‏» غنا صوت و آوازى است که در آن ترجیع باشد. (7)

8 - مرحوم فخرالدین طریحى در مجمع‏البحرین و محقق کرکى در جامع‏المقاصد گفته‏اند: «الغناء هو الصوت المشتمل على الترجیع المطرب‏» یعنى آوازى که در گلو بازگردانده شود و حالت را تغییر دهد. (8)

9 - شیخ انصارى‏رحمه الله در کتاب المکاسب تعاریف زیادى براى غنا بیان فرموده و پس از جرح و تعدیل مى‏فرماید: مقتضاى عبارات کسانى که غنا را تعریف کرده‏اند این است که غنا درباره چگونگى صوت و خود صوت است و معنى کلام در آن نقشى ندارد و فرقى ندارد که کلام باطل باشد یا حق، حکمت‏باشد یا قرآن یا رثاء مظلوم. (9)

نگارنده به منظور ارائه تعریفى جامع و مانع به فکر تهیه منابع و متون و دسترسى به آراء و نظریات حضرات فقهاى قدیم و جدید بودم و لکن همان ذهنیت پیش بر من غلبه یافت، مبنى بر این که شاید نتوان تعریف جامع و مانع براى غنا پیدا کرد. پس، على‏رغم میل شدید تعریفى مقنع که بتوان آن را موضوع حکم شرعى قرار داد، نیافتم. تعاریفى که از غنا شده تنها شرح اسم و شرح لفظ به حساب مى‏آید. هیچ کدام از تعریفهایى که بیان شد و تعریفهاى دیگر که به خاطر جلوگیرى از اطاله کلام از آنها صرف‏نظر شد، منطقى، دقیق، علمى و فنى نیستند. از جمله هیچ کدام از تعریفهاى فوق توان تعیین موضوع و مفهوم غناى حرام را ندارد چرا که خواندن قرآن و مراثى با صداى خوش و بلند نه تنها منع نشده بلکه در مورد قرآن توصیه شده که با صوت حسن و لحن زیبا خوانده شود. (10)

غنا چیست؟

فقهاى شیعه و غنا

آراء حضرات فقها اعم از قدما و متاخران در این مساله گوناگون و پراکنده است. ما بعد از بررسى آراء گوناگون به این نتیجه رسیدیم که ابتدا نظریات ایشان را به دو دسته تقسیم کنیم سپس نظر صائب را بیان کنیم.

قائلان به اباحه غنا

از جمله مشهورترین فقهاى این گروه، مى‏توان از مرحوم آیت‏الله فیض کاشانى و مرحوم آیت‏الله محقق سبزوارى یاد کرد.

از مرحوم محدث کاشانى (فیض) نقل شده است که: غنایى حرام است که مشتمل بر امرى بوده باشد که حرمتش از خارج ثابت‏باشد. مثل غنایى که همراهش لعب با آلات لهو یا اختلاط زن و مرد در مجلس و تکلم نمودن به امر باطل باشد و در غیر این فرض، نفس غنا را نمى‏توان محکوم به حرمت دانست. (11)

کلام مرحوم فیض در وافى: مرحوم فیض در کتاب وافى، (12) پس از آن که اخبار حرمت را نقل نموده - و ان‏شاءالله ما نیز بعدا به برخى از آنها اشاره خواهیم نمود - فرموده است: از مجموع اخبار وارده در این باب، چنین استفاده مى‏شود که حرمت غنا و متعلقات آن از قبیل اخذ اجرت و تعلیم دادن و گوش کردن و خریدوفروش آلات، کلا اختصاص به غنایى دارد که در زمان بنى‏امیه و بنى‏عباس معهود و متعارف بوده و به این نحو بوده که در مجلس اغانى، زنان و مردان مختلط بودند و همواره زنان تکلم به باطل مى‏کردند و با آلات لهو از قبیل عود و نى و غیر اینها، به لعب و خوشگذرانى مشغول بودند.

اما غیر این گونه اغانى حرام نیست چنان که فرموده امام صادق‏علیه‏السلام در حدیثى که در همین باب وارد شده، مشعر به آن است. حضرت فرمودند: این مجالس نباید از آن محافلى باشد که زن و مرد مختلط باشند. (13) سپس مرحوم فیض سخن را ادامه مى‏دهند تا آنجا که مى‏فرمایند: بنابراین شنیدن تغنى با اشعارى که متضمن ذکر بهشت و دوزخ بوده باشد، مستمع را نسبت‏به عالم باقى و آخرت تشویق نماید و نعم الهى را توصیف و بیان کند و شخص را به خیرات و اعمال نیک ترغیب نماید و نسبت‏به امور فانى و زایل بى‏میل و بدون رغبت کند و امثال این امور، اشکالى ندارد.

چنان که به همین معنا در حدیثى که مرحوم صدوق در کتاب فقیه نقل نموده اشاره شده است و آن این است که امام‏علیه‏السلام فرمودند: «ما علیک لو اشتریتها فذکرتک الجنة‏» (14) و دلیل ما بر جواز تغنى به اشعار مذکور این است که کل مطالب و موضوعاتى که گفته شد ذکر خداوند متعال است لذا اگر آنها را با غنا بخوانند مرتکب حرامى نشده‏اند و اصلا کسانى که داراى مقام خشیت و از عصیان حق‏تعالى خائف هستند از شنیدن این‏گونه اشعار پوست‏بدنشان جمع شده، دلهایشان به جانب رب‏الارباب و ذکر حضرتش متوجه مى‏گردد.

خلاصه کلام آن که، بر هیچ شخص عاقلى پس از شنیدن این اخبار تمییز غناى حق از غناى باطل مخفى نمى‏ماند و معلوم مى‏شود اکثر غناهایى که اهل تصوف مرتکب آن مى‏شوند از سنخ غناى باطل است.

محقق سبزوارى در کفایه (15) بعد از ذکر اخبارى که از حیث جواز و منع در قرآن و غیر آن موجود است نوشته: جمع بین این اخبار به دو وجه ممکن است:

وجه اول از جمع بین اخبار متعارضه آن است که بگوییم:

اخبارى که ما را از غنا نهى نموده‏اند، اختصاص به غیر قرآن دارند و اخبار مجوزه راجع به غناى قرآن مى‏باشند. بنابراین تنافى و تعارض به این بیان از بین اخبار برداشته مى‏شود. اگر گفته شود; پاره‏اى از اخبار مانعه به‏صراحت از تغنى به قرآن ما را نهى و منع نموده‏اند و با این وصف چگونه بگوییم مورد این اخبار غیر قرآن مى‏باشد. در جواب مى‏گوییم: این دسته از اخبار که به‏صراحت و روشنى تغنى به قرآن را مورد نهى و منع قرار داده‏اند حمل مى‏شوند بر قرائتى که بر سبیل لهو بوده و به آن نحوى که فساق و اهل عصیان در غنایشان مى‏خوانند. ولى غنایى که به سبک غناى ایشان نباشد در صورتى که قرآن را با آن نحو و طرز قرائت کنند، اشکالى ندارد. مؤید این گفتار روایت عبدالله بن سنان است‏به این مضمون: قرآن را با الحان عربى بخوانید و بپرهیزید از این که آن را به طریق اهل فسوق و کبائر بخوانید و عن‏قریب بعد از من اقوامى مى‏آیند که قرآن را با صوتى مشتمل بر ترجیع مى‏خوانند. (16)

وجه دوم از جمع بین اخبار متعارضه آن است که بگوییم:

 اخبار مانعه را حمل مى‏کنیم بر آنچه در عصر و زمان عباسیان و امویان رایج‏بوده است و فرد شایع غنا در آن زمان این بود که غنا را به طرز لهو، عملى مى‏ساختند. یعنى، مجالس فجور و فسوق ترتیب مى‏داده و در آن از خمور و عمل به ملاهى استفاده مى‏کردند و نیز در آن محافل، زنان و مردان به طور مختلط شرکت داشتند و همواره زنان به مطالب باطل تکلم مى‏کردند و آنها را به سمع مردان مى‏رساندند. (17)

بدیهى است‏حمل لفظ «الغناء» که مفرد معرفه است مفهوم کلى ندارد و حمل بر افراد آن زمان هیچ بعید نیست. سپس روایت على‏بن جعفر و روایت «اقرؤوا و القرآن‏» که قبلا نقل شد ذکر کرده و پس از آن این عبارت معصوم‏علیه‏السلام را که «لیست‏بالتى یدخل علیها الرجال‏» را جهت تایید حمل مذکور نقل نموده است و پس از آن فرموده: در این حمل، اشعار و اشاره است‏به این که منشا منع در غنا پاره‏اى از امور محرمه بوده که با غنا همراه و مقرون قرار مى‏دادند همچون لهو و غیر آن. (18)

غنا چیست؟

سپس، سخن را ادامه داده تا جایى که فرموده است: در تعدادى از اخبار، منع از غنا، مضمونى آمده که مشعر است‏به این که غنا چون لهو و باطل است، حرام مى‏باشد پس در هر موردى که عنوان لهو و باطل صادق بود البته باید حکم به حرمت نمود و در غیر آن حرمت‏بدون دلیل مى‏باشد و پرواضح است که صدق این دو عنوان (لهو و باطل) در قرآن و ادعیه و اذکارى که با اصوات و الحان خوش خوانده مى‏شوند و انسان را به یاد بهشت مى‏اندازند و شوق به عالم بالا را در شخص تهییج مى‏نمایند، محل تامل است.

پس از آن فرمود: از این بیانات و تفاصیل که بگذریم بین اخبار غنا و اخبار بسیار دیگر که به حد تواتر رسیده و جملگى بر فضیلت قرائت قرآن و ادعیه و اذکار با صوت حسن و لحن خوش دلالت دارند تعارض مى‏باشد و باید توجه داشت که موضوع این اخبار چنان که اشاره شد صوت حسن است و این موضوع از نظر لغت اعم از غنا است، افزون به این که حکم آن طبق دلالت این اخبار اباحه است‏با اصل موافق مى‏باشد و به هر تقدیر بین اخبار مذکور و احادیث‏حرمت و منع از غنا تعارض است و نسبت‏بین آنها عموم و خصوص من وجه مى‏باشد زیرا قرائت قرآن و دعا و ذکر با صوت حسن اعم است از این که على وجه الغناء المحرم بوده یعنى همراهش محرم مسلمى باشد یا تنها و بدون آن محرم تحقق یابد و از آن طرف غنا نیز اعم است از قرائت قرآن و دعا و ذکر با صوت و لحن حسن یا غیر آن،

بنابراین در مقام جمع مى‏گوییم: بدون شک غنا به نحو لهو در صورتى که مقرون با ملاهى و امثال آن باشد حرام است و اما در غیر آن، پس اگر اجماع بر حرمتش ‏باشد البته به آن ملتزم مى‏شویم و الا بر همان حکم اصلى خود که اباحه است مى‏باشیم.

 ناگفته نماند که در این مساله البته، طریق احتیاط واضح و روشن است‏یعنى احتیاط این است که از غناى غیر مقرون با حرام نیز اجتناب گردد.

کسانى هستند که غنا را به طور مطلق رد کرده‏اند. عده‏اى از این گروه، اول نظریات آن دو بزرگوار (محقق سبزوارى و فیض کاشانى) را نقل کرده و سپس آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و نظر خود را بیان کرده‏اند از آن جمله شیخ على شهیدى (شیخ على بن شیخ محمدبن شیخ حسن) صاحب حاشیه بر شرح لمعه که از معاصران مرحوم فیض و سبزوارى است.

(نقد و برسی نظریه محقق سبزواری و فیض کاشانی در ادامه خواهد آمد)


ولى‏الله ملکوتى‏فر

منبع:سایت حوزه هنری استان قم

تنظیم:گروه حوزه علمیه تبیان_امید آشتیانی


1- لسان‏العرب، ج‏15، ص‏136.

2- المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى، فیومى، ج‏1 و 2، ص‏455، المکتبة العلمیه بیروت، لبنان.

3- المکاسب المحرمة، امام خمینى‏قدس سره، ناشر اسماعیلیان، 1368.

4- النهایة فى غریب الحدیث و الاثر، ابن‏اثیر، ج‏3، ص‏391، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1364.

5- الغناء و هو مد الصوت المشتمل على ترجیع المطرب. کفایة الاحکام، کتاب تجارت، مقصد دوم.

6- الفقه على المذاهب الاربعه، عبدالرحمان الجزیرى، ج‏2-42، داراحیاء التراث العربى، بیروت.

7- مفتاح الکرامة فى شرح قواعد العلامه، محمد جواد عاملى، دار احیاء التراث العربى، بیروت.

8- مکاسب شیخ انصارى، چاپ سنگى، ص‏37.

9- همان.

10- حضرت سجادعلیه‏السلام به قدرى قرآن را زیبا و جالب قرائت مى‏فرمود که هر کس صداى او را مى‏شنید فریفته مى‏شد و بى‏اختیار مى‏ایستاد و به صداى دلنشین حضرت گوش فرامى‏داد.

11- تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج‏1 ص‏62.

12- جلد سوم، صفحه 35 و نیز مفتاح الشرائع، ج‏2، ص‏21; مفتاح ص‏465; مجمع الذخائر الاسلامیه، ص‏1401.

13- عین عبارات فیض در کتاب الوافى، جلد سوم، صفحه 35 و نیز در کتاب مفاتیح الشرایع، ج‏2، ص‏21. مفتاح، 465 به همین‏گونه آمده است: والذى یظهر من مجموع الاخبار الواردة فى اختصاص حرمة الغنا و ما یتعلق به من الاجر و التعلیم و الاستماع و البیع و الشراء کلها بما کان على النحو المعهود المتعارف فى زمن بنى‏العباس من دخول الرجال علیهن و تکلمهن بالاباطیل و لعبهن بالملاهى من العیدان و القصیب و غیرها دون ما سوى ذلک کما یشعر به قوله‏علیه‏السلام بالتى یدخل علیها الرجال.

14- در کتاب وسائل الشیعة، ج‏12، ص‏86، باب 160، حدیث دوم آمده است. محمدبن على بن الحسین قال: سال رجل على بن الحسین عن شراء جاریة لها صوت فقال: ما علیک لو اشتریتها فذکرتک الجنة، یعنى بقراءة القرآن و الزهد و الفضائل التى لیست‏بغناء فاما الغناء فمحظور.

15- کفایة الاحکام، کتاب تجارت، فصل سوم، مقصد دوم، مبحث فیما یحرم التکسب به، چاپ سنگى بدون شماره صفحات، مکاسب شیخ انصارى، ص‏39.

16- و فى روایة عبدالله بن سنان عن ابى‏عبدالله قال: قال رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله اقرؤوا و القرآن بالحان العرب و اصواتها و ایاکم و لحون اهل الفسق و اهل الکبائر فانه سیجى‏ء من بعدى اقوام یرجعون القرآن ترجیع الغناء و النوه و الرهبانیة لایجوز تراقیهم قلوبهم مقلوبه و قلوب من یعجبه شانهم. المستدرک - کتاب الصلاة، الباب 20 من ابواب القرائة، فى غیر الصلاة.

17- عین عبارات محقق سبزوارى در کفایه: نقول یمکن الجمع بین هذه الاخبار و الاخبار الکثیرة الدالة على تحریم الغناء بوجهین احدهما، تخصیص تلک‏الاخبار بما عدا القرآن و حمل ما یدل على ذم التغنى بالقرآن على قراءة تکون على سبیل اللهو کما یصنعه الفساق فى غنائهم و ثانیهما ان یقال المذکور فى تلک الاخبار الغناء و المفرد المعرف باللام لا یدل على العموم لغة و عمومه یستنبط من حیث انه لا قرینة على ارادة بعض الافراد من غیر تعیین ینافى غرض الافادة...

18- این قسمت در عبارات کفایه نیست (و ما آن را از مکاسب ص‏38 نقل نمودیم) ممکن است‏شیخ اعظم از رساله ایشان در غنا نقل فرموده باشد.