این روزها بار دیگر حال و هوای کشور تحت تاثیر رایحه خوش شهیدانی گردید که دل هر شنونده با توصیف حال و احوالشان دگرگون شد.

175 غواص شهیدی که مظلومانه دست هایشان بسته و زنده زنده آنان را مدفون کرده بودند.از بدو انتشار این خبر حتی شبکه های اجتماعی نیز زیبا در این واقعه وارد شدند و چه بسیار هنرمندانی که هنر خود را بخرج داده و خلاصه هرکسی هرکاری برایش مقدور بود انجام تا این عزیزان مظلوم به هنگام ورود به این سرزمین تشنه در غربتی مضاعف نباشند.

حکایت عجیبی بود و سینه تنگ و نفس به شماره.بغض امان را می برید و اجازه حرف زدن را ازت می گرفت و فقط باید نظاره گر باشی البته مثل همیشه.

در وسط این همه هیاهو به ناگاه خورشید هم به کمک آمد و پیامی داد برای همه.اول به آن شهیدان والامقام سلام داد آنطور که آنها به مدد رهبرشان آمده بودند.کاری که زندگان در پس انجام آن مثل همیشه مانده بودند.

«صلوات و تحیات خدا بر شهیدان مظلوم غواص که با ظهور و حضور خود این فروغ خاموش نشدنی را مدد رساندند»

آنها آمدند و مدد کردند .آنهایی که برایشان هم ظهور فراهم است و هم حضور.چه زیباست این تعبیر رهبرم.ما هم حضور داریم اما هرگز حضورمان ظهوری ندارد و خوشا بحالشان که هنوز هم مدد پیر و مرادشان را به دست دارند و بدا به حال ما.

«سلام بر شما که بار دیگر فضای زندگی را معطّر و جان زندگان را سیراب کردید .»زندگانی که عطش برایشان معنا دارد سیراب می شوند و آنانی که دیگر برایشان عطش معنایی ندارند در پس این الفاظ می مانند و می میرند.به راستی چه کسانی عطش حضورشان را دارند؟چه کسانی امروز با آوردن نامشان صحنه چندش باری را به خود می گیرند؟اصلا حضورشان یاری رسان کیست؟ و لرزه بر اندام کدام مان می افتد؟

«سپاس بی پایان پروردگار حکیم و مهربان را که در لحظه های نیاز این ملّت خداجوی و خداباور، بشارتهای تردید ناپذیر را بر دلهای بیدار نازل می فرماید و غبارها را می زداید.»

تعبیر مرادم لحظه های نیاز است؟کدام لحظه و کدام نیاز؟امروز نیازمان به حضورتان و ظهورتان برای چیست؟شاید دردی است که استخوان در گلویش شده؟شاید نمی تواند برایمان باز کند و شفاف حرفش را بریامان بگوید.شاید!

«حضور پرمضمون امروز شما در تشییع این دردانه های به میهن بازگشته یکی از به یادماندنی ترین حوادث انقلاب است. رحمت خدا بر شما»

 این لبیک مردمانی است که مقتدایشان آنان را می ستاید.اماحضور پرمضمون برای گه؟حضوری که پر از حرف هاست.آنان که حضور مردم را به رخ می کشند کجایند نا این حضور را ببینند.

اما و صد هزار افسوس:

بعد از این حضور پرمضمون بار دیگر شیاطین شروع کردند و برای خود از این نمد کلاهی ساختند زشت و نازیبا.باور ندارند که اگر ضربه ای خورده یا می خورند برای پشت کردن به خون همین مظلومان عالم است.بی انصافی تا کجا؟