روی اول سکه بیانیه هسته ای:

سوال: چطور کبریت بسازیم وقتی اجازه داشتن گوگرد نداشته باشیم چون تو فشنگ هم کاربرد داره؟

برخی می گویند نه جز دلواپسان هستم نه اصلاحگرایان، به نظر من این جمله درستی نیست و قتی پای منافع ملی در میان است.

آنچه به نظر میاید این است که ما باید خیلی از دستاوردهایی را که بدست آورده ایم نابود کنیم، تجهیزاتی که خود ساخته ایم را نابود کنیم و به این امید باشیم که این کشورها سایت های هسته ای ما را ارتقا دهند. آیا تاریخ خود گواه بر این نیست که ما در امید بخشیدن به کشورهای خارجی ضرر کرده ایم؟ آیا نیروگاه بوشهر را فراموش کرده ایم که از قبل از انقلاب شروع شده و هنوز به طور کامل افتتاح نشده است؟ آنچه مسلم است خودباوری ما و اتکا به دانش بومی این دول را به پای میز مذاکره نشانده است.  

سوال: اول اینکه قید رفع تحریم های ثانویه مرتبط با انرژی هسته ای ایران از طرف آمریکا چه معنی دارد؟ تحریم های مرتبط و غیر مرتبط نیز برایم سوال است هم اولیه و ثانویه .دوم اینکه نظارت بر باز طراحی یک صنعت بومی چه معنی می دهد؟ سوم اینکه بر اساس تحقیقات انجام شده ما الان 17 مرکز پژوهشی بین المللی انرژی اتمی داریم که هفت مرکز در چین و پنج مرکز در آمریکاست ولی در تمام آنها فرآیند غنی سازی و تولید انژی و حتی در دو تای آنها جوش هسته ای در حال بررسی است اما این مطابق این قرارداد این مرکز نوین بین المللی پژوهشی در ایران اجازه تزریق هیچ گونه ایزوتوپی توش وجود نداره .از اون جالب تر که برد ما در این بند که بیان میکنه ما فقط حق تولید دستگاه های جایگزین دستگاه های خراب رو داریم و نه نصب آنها و موظفیم این دستگاه ها و قطعات جایگزین ادوات خراب رو که تولید کردیم در کشور خودمون تحت نظر آزانس نگهداری کنیم دقیقا کجاست؟

سوال بعدی: آمریکا و اسرائیل سر وته یه کرباسن چرا فکر میکنیم اسرائیل منزوی شده؟و هنوز هیچ تحریمی برداشته نشده؟فکر میکنیم آمریکا و اسرائیل به این راحتی بی خیال ایران میشوند؟آیا سخت در اشتباه نیستید؟
آیا 13فروردین 1394 را باید یکی از روزهای خاص تقویم جهان نامگذاری کرد؟ روزی که پس از حدود یک دهه جدل و مذاکره میان ایران و طرف‌های غربی، نهایتا یک برنامه مشترک به منظور توافق نهایی درباره حدود برنامه هسته‌ای کشورمان رسیدند؟ البته این پایان کار نیست؛ چرا که شبیه این اتفاق در گذشته نیز افتاد اما آیا فرجام روشنی داشت؟

مگر در 29 مهر 1382 برابر با 21 اکتبر 2003، در نشست مشترک وزاری خارجه سه کشور اروپایی و هیئت ایرانی که در تهران، سعدآباد، برگزار شد، بیانیه‌ای اعلام نگردید که به موجب آن، ایران برای بازدید بازرسان آژانس انرژی اتمی از تأسیسات اتمی خود اعلام همکاری کرد و گازدهی در سانتریفیوژهای نظنر را در راستای راستی‌آزمایی و اثبات صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران، بصورت داوطلبانه و برای مدت محدود تعلیق کرد؟ مگرانگلیس و فرانسه نیز متعهد نشدند تا از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری کنند؟ در این مذاکرات ریاست هیئت ایرانی را حسن روحانی و کمال خرازی بر عهده داشتند. ریاست هیئت اروپایی را هم دومینیک دو ویلپن، جک استراو و یوشکا فیشر وزیران خارجه سه کشور فرانسه، بریتانیا و آلمان بر عهده داشتند.

با این حال، مگر عدم پایبندی طرف غربی به تعهدات خود سبب نشد تا ایران نیز راهی غیر از مفاد مذاکره شده را در پیش بگیرد و دامنه اختلافات طرفین به بالاترین حد ممکن برسد؟ مگر اصرار و فشار غیرقانونی غربی‌ها برای محدود کردن برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان سبب نشد تا این اختلافات بیشتر از یک دهه و در بالاترین سطوح ادامه پیدا کند؟

آیا اکنون نیز اتفاقی شبیه همان ماجرا رخ نداده است؟ یعنی طرفین بر روی یک بیانیه مشترک که طبق آن متعهد به اجرای یک برنامه مشخص و تکالیف معین هستند، به توافق رسیده‌اند؟ آیا این مساله به معنی پایان فشارهای غیرقانونی به جمهوری اسلامی ایران به بهانه فناوری هسته‌ای است؟

نکته نگران کننده ماجرا اینجاست که طرف غربی اکنون «تحریم» را عامل اصلی حضور ایران در پای میز مذاکره و تن دادن به یک توافق هسته‌ای که محدودیت‌های قابل ملاحظه‌ای برای پیشرفت علمی و فنی کشورمان ایجاد می‌کند، ارزیابی می‌کنند و بر همین اساس، قطعا در موارد اختلافی دیگر نیز به سراغ این حربه خواهند رفت. یعنی ایران که برای لغو تحریم‌ها حاضر شد بخش مهمی از دستاوردهای هسته‌ای خود را به عنوان امتیاز به طرف مقابل بدهد، در آینده نزدیک باید برای برداشتن یک سری دیگر از تحریم‌ها، امتیازات دیگری را اعطا کند و این چرخه معیوب تا سالیان دراز ادامه خواهد داشت.

در این حرفی نیست که اتمام یا کم شدن- تحریم ها به خودی خود اتفاق مبارکی ست اما نه تا وقتی نمی دانیم به چه قیمتی طرف دیگر را راضی به برداشتنشان کرده ایم اما کاری به کارِ این حرف ها نداریم. یکی از توانایی های عجیبِ ما ایرانی جماعت همانا هوا کردنِ یک شبه ی فیل آن هم از نوع اسطوره نشانش است. نمونه اش همین هوراکشیِ چشم بسته برای آقای ظریف و توافقی که نه از متنش باخبریم نه اصلن می دانیم به چه چیزی متعهدمان می کند. پس علی‌الحساب سوت بلبلی و کفِ مرتب می زنیم برای وزیری که نمی دانیم شاخ دیو را شکسته یا از او شاخ خورده است. همین که بنا به وظیفه و پست وزارتی که حقوقش را می گیرد، چند یا گیرم چندین جلسه با وزرای فرنگی همسنگِ خود گذاشته برای رسیدن به این توافق باعث می شود “اسطوره” صدایش بزنیم و برایمان هم اهمیتی ندارد که تضمین های پانزده و بیست و پنج ساله ای که داده چیست؟ پس لایک می کنیم این عکس هنوز آپلود نشده را با شعارِ زنده باد بادی که بوی نان با خود بیاورد. عده ای هم عکس جناب ظریف را در دو لت کنار دکتر مصدق گذاشته اند بدون توجه به این که هیچ ربطی بین این دو نفر نیست. مصدق حق ملی شدن صنعت نفت ما را از دهان گرگِ پیرِ امپراتوری انگلیس بیرون کشید و این فرق دارد با توافق سر چیزی که از نوع صلح آمیزش به کسی مربوط نیست آن هم در سمتی از زمین که از هند و پاکستان گرفته تا اسراییلش به نوع مخرب آن مسلحند ولی گرسنگی این حرف ها سرش نمی شود. پس به رسم شب های پیروزیِ تیم ملی فوتبالمان بر تیمِ بورکینافاسو، جشن می گیریم توافقی را که ممکن است باختِ شش هیچ بوده و ترکمانچای دیگری در بین برگ هایش خفته باشد.

این فرزندانمان خواهند بود که در مورد ترکمنچای، گلستان، 1919، گس گلشاییان، رویتر و لوزان قضاوت خواهد کرد، ما که خاطره خوشی از این مدل عهدنامه ها و قرارداد ها و تفاهم نامه ها با فرانسه و انگلیس و آمریکا در طول تاریخ نداریم و امیدوارم که سرمان کلاه نرفته باشد.

سازش و مذاکره ما را بیاد مصدق نمی اندازه بلکه بیاد فتحعلی شاه قاجار میندازه

روی دوم سکه:

آیا درست است اسب زین شده را موارد ذیل بدانیم؟

به مجموع قطعنامه هاى 1737،1747،1803 شوراى امنیت و تحریم بانک مرکزى و قطع خدمات سوییفت و تحریم خرید نفت ایران و ……گفته مى شود .و افسار پاره به تلاش شبانه روزى یک تیم تحصیل کرده و متخصص و ایران دوست براى پاک کردن گندى که هشت سال به مملکت زده شده آنهم در نبود آب با سنگ و کلوخ گفته مى شود .

أسب زین شده دلارى است که دولتى 1000 تؤمان تحویل گرفت و 4000 تؤمان تحویل داد .

افسار پاره دلارى است که دولتى 4000 تومان تحویل گرفت و الان 3300 تومان است

أسب زین شده ، تورم بیش از 50 در صدى است

زین پاره تورم زیر 15 در صدى است .

اسب زین شده خالى شدن 80 درصد صندلى هاى سازمان ملل موقع سخنرانی است ،

افسار پاره کسی است که مشاور امنیت ملى أمریکا به او مکتوب گفته ” تقدیم به دشمن قابل احترام ، ظریف ”

آیا به قول لورکای بزرگ “جهانِ گرسنه قادر به اندیشیدن نخواهد بود”. فکر کنیم؟

در نوشته ای شعر ذیل آمده بود:نصیحت حکیم ابوالقاسم فردوسی به وزیر امور خارجه کشورمان:

ظریفا! چو دشمن درشتی کند

و گر با تو سودای کشتی کند

سخن پخته گو تا که خامش کنی

به جادوی تدبیر، رامش کنی

که هر چند خیل پلنگیم ما

ولی خسته از طبل جنگیم ما

به فکر گذشت زمان نیز باش

ز حق مگذر و فکر جان نیز باش

که این غول مردم کش اهرمن

نسوزد دلش هیچ بر ما و من

مبادا که با وی درشتی کنی

که سرپنجه در کار کشتی کنی

همی با قوی، پنجه کردن خطاست

که بازوی خود رنجه کردن خطاست

ز چنگ سگ هار پروا خوش است

چو دشمن قوی شد مدارا خوش است

تو در بند مشتی رجز خوان مباش

به جز در پی خاک ایران مباش

رجز خوان نداند که اندوه چیست

که بر شانه مرد و زن، کوه چیست

رجز خوان نداند غم و بیم را

نداند مکافات تحریم را

نداند که نان از کجا می خوریم

زمین خورده ایم و هوا می خوریم

نداند زن بیوه چون می کند؟

که نان خشکه در ظرف خون می خورد

نداند رعیت زمین خورده است

که ابروش از غصه چین خورده است

چنان کن که تاریخ ایران زمین

تو را گوید از عمق جان آفرین

بگیرند اگر بر تو ایرادها

که با جان کری راه رفتی چرا؟

بگو هست تاکتیک مردانه ام

همان نرمش قهرمانانه ام

روی سوم باید برای سکه مان قائل شویم:

بعضی می گویند “توافق قرن” و برخی می گویند “ایران ذلیلانه به فروش رفت”؛ فکر میکنم هر دو طرف خیلی خوشحال و خیلی ناراحت از پیش جملات شان را آماده کرده بودند. هنوز متن اصلی منتشر نشده و آنچه در دست ماست سخنرانی دکتر ظریف، اوباما، کری و از همه مهمتر اطلاعیه وزارت خارجه آمریکاست. بنابراین هرچند بسیاری از جزییات ابهام دارد لیکن مطالب زیر را می شود فهمید:

1- غنی سازی واقعی ایران تقریبا متوقف شده و تعداد 19000 هزار سانتریفیوژ به حدود 6000 تا کاهش و آنهم از نوع عقب افتاده خواهد بود. بنابراین کاهش بیش از دوسوم ظرفیت غنی سازی را پذیرفته ایم.

2- بیش از 90 درصد ذخایر اورانیوم ایران نابود شده و از 8500 کیلو به 300 کیلو کاهش خواهد یافت.

3-مرکز فوق پیشرفته فردو رسما تعطیل و فقط به مرکزی برای مطالعه و پژوهش تبدیل خواهد شد.

4-ایران به مدت 15 سال حق ساخت نیروگاه و مرکز هسته ای جدید را ندارد.

5-رآکتور آب سنگین اراک بطور کامل تغییر ماهیت داده و با طراحی و نظارت امریکا به مجموعه ای جدید بدل خواهد شد.(که از مطالب ارائه شده معلوم نیست چه چیزی خواهد بود)

6- آمریکا و غرب برای اولین بار حق انرژی هسته ای صلح آمیز ایران را به رسمیت شناخته اند.

7-امریکا تحریم های هسته ای را تا هنگام اطمینان به عدم انحراف برنامه هسته‌ای ایران‌بسوی فعالیتهای نظامی اجرا و در صورت اطمینان متوقف میکند. (توجه کنید ما سالهاست که نتوانسته ایم این موضوع را به امریکا اثبات کنیم!)

8-تحریم های مرتبط با حقوق بشر و حمایت از تروریسم که بدنه اصلی تحریم های آمریکا ست ربطی به این توافق نداشته لذا نه متوقف و نه لغو خواهد شد.

9-تحریم های بانکی، بیمه ای و اتحادیه اروپا و شورای امنیت بعد از اطمینان از انجام تعهدات ایران لغو می شوند.

10- از فحوای اظهارات وزیر خارجه کشورمان و وزیر خارجه آمریکا می توان فهمید که توافق احتمالا دو مرحله ای شده و ماراتن جدیدی تا 11 تیرماه برای تنظیم متن اصلی درپیش است.

تکرار می کنم که اینها فعلا برداشت هاییست پیش از این که اصل متن منتشر شود. اصل ماجرا که توازن توافقات است مبهم است. چون واقعا نمی دانیم غرب و امریکا به چه کیفیتی تحریم ها را کنار خواهند زد ضمن اینکه کل تحریم هایی که احتمالا لغو شوند در برابر معماری اصلی تحریم ها ناچیزند و همچنان استراتژی اصلی ایران اقتصاد مقاومتی و بازگشت به درون خواهد بود. اینکه این توافق یک فاجعه است یا یک پیروزی به تفاوت رویکردها بر می گردد. بنابراین بهتر است از تعابیر اغراق آمیز پرهیز کنیم.

در این موضوع برخی به جریان صلح حدیبیه اشاره کرده اند و جالب این است که از این جریان تاریخی به نفع خود استفاده کرده اند.

  هرچند سخت، هرچند به اجبار ولی صلاح در این صلح و امضاء این قرارداد بود.پیمان صلحى بود که در سال ششم هجرى بین پیامبر (ص) و مشرکان مکه، در منطقه حدیبیه امضا شد و در سوره فتح به آن اشاره شده است. مسلمانان که برای به جا آوردن مناسک حج رهسپار مکه شده بودند با ممانعت مشرکین قریش مواجه شدند، پیامبر(ص) تصمیم گرفت شخصی را به سوی قریش بفرستد تا مذاکره کند، ابتدا عمر بن خطاب را برگزید. ولی وی از رفتن ابا کرده و عثمان را پیشنهاد کرد، پس از عزیمت عثمان و شایعه خبر قتل وی، پیامبر(ص) مسلمانان را به پیمانی معرف به بیعت رضوان فراخواند، پس از مذاکراتی بین طرفین سرانجام پیمان صلح حدیبیه بسته شد.

* مُفاد صلح نامه حدیبیه چنین بود:

1) ده سال میان طرفین صلح برقرار گردد تا مردم در امنیت و آرامش زندگی کنند.

2) مسلمانان آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد برای به جا آوردن عمره وارد مکه شوند، مشروط بر اینکه جز سلاح مسافر، سلاحی به همراه نداشته باشند و بیش از سه روز در مکه اقامت نکنند، قریش نیز در این مدت شهر را ترک خواهند کرد.

3) مسلمانان متعهد شدند افرادی را که از مکه به مدینه می‌گریزند، به مکه بازگردانند، اما طرف مقابل چنین تعهدی نسبت به فراریان مدینه نداشت.

4) سایر قبایل در هم‌پیمانی با قریش و مسلمانان آزاد و مختار باشند.

صلح حدیبیه، به شهادت تاریخ و طبق پیش‌بینیهای پیامبر و وعده‌های قرآنی(سوره فتح)، برکات زیادی برای مسلمانان در پی‌داشت.

به گفته مورخان، در صدر اسلام فتحی عظیم‌تر از فتح حدیبیه صورت نگرفت، زیرا در پرتو آن، آتش جنگ فرونشست و دعوت به اسلام رواج گرفت و اسلام در سراسر جزیرةالعرب گسترش یافت؛ به گونه‌ای که از آغاز پیمان صلح تا نقض آن ( 22 ماه)، تعداد کسانی که به اسلام گرویدند، بیش از کل تعداد مسلمانان تا آن زمان بود، چنان‌که سپاه پیامبر در سال هشتم و در جریان فتح مکه به ده‌هزار تن رسید و بزرگان قریش، مانند ابوسفیان و عمروعاص و خالدبن ولید، در همین دوران به اسلام گرویدند.

در عین حال آرامش حاصل از صلح حدیبیه سبب شد که پیامبر علاوه بر تشدید فعالیتهای تبلیغی در شبه‌جزیره، به سرزمینهای خارجی هم توجه کند و در سال هفتم، پادشاهان و سران ممالک اطراف را نیز به اسلام دعوت نماید.

اما مهم‌ترین فایده این صلح، زمینه‌سازی برای فتح مکه بود که مدت کوتاهی پس از صلح حدیبیه به وقوع پیوست

باشد که انشاله نتیج? این صلح هرچند تلخ بر ملت و میهن مضروب ما شیرین و گوارا آید.

به امید اینکه ازین صلح کمال بهره برداری صحیح برداشته شود .