نکند این روزهایم مثل بقیه ماه های سال برود!

نکند روزم ، ساعتها، دقیقه و ثانیه های این روزها برایم عادی باشد!

نکند در کذر از این روزها هیچ اتفاق جدیدی در من ایجاد نشود!

عجیب است باکی او تباکی

نکند اگر برای حسین گریه نمیکنم ،حالت حزن و اندوه هم برایم نباشد

عجب جاذبه و دافعه ای در یامش متبلور است.تعارف بردار نیست حق و باطل است دیگر.حد وسط ندارد.دیر کنی جا می مانی.تاریخ را بخوان چند نوع اتفاق افتاده نه برای گذر زمان که برای من و توست.

عده ای که اصلا نیستند.عده ای هستند ولی نیستند.عده ای خود امام دنبالشان می رود و نمی آیند!!عده ای استخاره و استشاره دارند! عده ای هم با امام زمان خود هستند عاشقانه.تصمیم به هنگام است و لحظه ای درنگ تو را از قافله وامیگذارد.

تصمیم سخت است،مگر شوخی است عمری تلاش کردی و الان وقت ثمرش است بگذاری و بروی؟عمری ازت گذشته و اسم و رسمت همه جاست حالا به راحتی کنار بزنی؟هرچه نزدیک تر بوده ای الان تصمیم هم سخت و سخت تر خواهد بود.می شد امام زمانت هم مثل همان دنیاطلبان در سیاست عمل کند تا تو بیدار شوی؟اما هرگز،همین که امام زمانت است باید برای تو بس باشد و دنبال دلیل و توجیه نگردی.

نکند از امامم جلو افتاده ام؟نکند فرسنگ ها عقب تر می روم تا تشعشعات مرا نگیرد و در دل خود را راضی کرده ام که از من مسلمان تر؟ملازم امام شوم تا ببینم امام چه می کشد.

نکند کارم سخت شده؟نکند افکار شیطانی مرا رها نمی کند؟او می گوید نگاه کن ثمره این همه عزاداری چیست؟کجاست؟چرا درست نمی شویم؟جامعه درست نمی شود؟و هزاران.....به خودت فکر کردی که اشکال از کجاست یا قرار است با امامی مواجه باشی که حضور ندارد؟گذراندن عمر با امامی که فیزیکی نیست خیلی برایمان راحت شده است و هرگز هم نمی توانیم خود را با نایبانش وفق دهیم چرا که سخت خواهد شد.اینطور نمی شود که البته اگر شود همین است که الان هستیم با هزاران مشکل و...