در خیال خرمشهر که کنار کارون آرام نشسته بود، هیچ صدای خمپاره ای نبود. نخلستانهایش صدای چرخهای تانک را تا آن روز نشنیده بود، تا شهریور ماه 59 که خرمشهر، خونین شهر شد.
پس از گذشت روزهای تاریک و پر رنج اسارت، در سوم خرداد 1361 شهر از اشغال درآمد. خرمشهر نخلهای سوخته، نخلهای بی سر، فتح خرمشهر (سوم خرداد 1361) در تاریخ جنگ ایران و عراق از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
خبر آزادی خرمشهر آن چنان شگفت آور بودکه در سراسر میهن اسلامی ما مردم را به وجد آورد. با اعلام خبر فتح خرمشهر، مردم ایران به سان خانواده ای بزرگ که فرزند از دست رفته خود را بازیافته است؛ اشکهای شادی و شعف خود را نثار روح شهدای حماسه آفرین صحنه های شورانگیز این نبرد کردند. برای پی بردن به عظمت این نبرد حماسی کافی است بدانیم که نیروهای متجاوز عراق پیش از نبرد سرنوشت ساز رزمندگان ما برای آزادی خرمشهر، در اطلاعیه ای به نیروهای خود دستور داده بودندکه دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهای عراق محسوب کنند. همچنین تجهیزات و امکانات دفاعی دشمن در این منطقه نشان می دادکه عراق، خرمشهر را به عنوان نماد پیروزی خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشته است به هر قیمتی، این شهر را در تصرف نیروهای خویش نگه دارد. هنگامی که مرحله اول و دوم عملیات بیت المقدس به پایان رسید و رزمندگان ما در اطراف خرمشهر مستقر شدند. رادیوی رژیم بعثی، می کوشید در تبلیغات کاذب خود، حضور نیروهای عراق را در خرمشهر به رخ بکشد تا توجیهی برای ترمیم روحیه نیروهای شکست خورده و رو به هزیمت عراق دست و پا کند. فتح خرمشهر در زمانی کمتر از 24 ساعت، موجب شد که بخش قابل توجهی از نیروهای مهاجم عراقی به اسارت نیروهای جمهوری اسلامی ایران در آیند. نبرد بزرگ، سرنوشت ساز و غرور آفرین بیت المقدس که برای رهاسازی خرمشهر از سلطه نیروهای مهاجم عراقی انجام شد، از دهم اردیبهشت ماه تا چهارم خرداد ماه 1360 به طول انجامید. این نبرد حماسی علاوه بر پایان بخشیدن به 19 ماه اشغال بخشی از حساس ترین مناطق خوزستان و آزادسازی خرمشهر، ضربه ای سهمگین و کمرشکن به توان رزمی و جنگ طلبی های دشمن مهاجم وارد ساخت. کوتاه سخن اینکه عملیات بین المقدس به عنوان برجسته ترین عملیات پدافندی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ نظامی 8 سال دفاع مقدس ثبت شده است. اگر امروز در هر شهر و روستا به گلزار شهیدان گذر و تاریه نقش بسته بر سنگرها را مرور کنیم، خواهیم دید که مجموعه شهیدان سوم خرداد 1360، نمونه کوچکی از رشادتهای ملت مقاوم ایرانند که چونان سپهری پرستاره می درخشید.
شادی های به یاد ماندنی خودجوش و سراسری پس از آزادسازی خرمشهر نیز برگ دیگری از این حماسه ملی بود و نشان داد که مردم سراسر اقطار و بلاد ایران، اعم از آن که هرگز خرمشهر را به چشم دیده باشند یا نه، چگونه از شنیدن خبر این پیروزی ساعتها به دست افشانی و پایکوبی پرداختند و هزیمت دشمن اشغالگر را از خاک میهن جشن گرفتند. سوم خرداد یک حماسه ملی است. اگر حضور ملت در صحنه جبهه های دفاع نبود، نه حماسه آن پیروزی تحقق پیدا می کرد و نه حماسه حضور مردم در جشن پس از پیروزی ؛ لذا به حق می توان گفت پاسداشت فتح خرمشهر در گرو پاسداشت حضور مردمی در همه صحنه هاست.
مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود که می تپید و تا بود؛ مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامعه خرمشهر، مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پرگرفته و در بی پناهی پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. آنگاه نیز که خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مدافعان ناگزیر شدند به آن سوی شط خرمشهر کوچ کنند؛ باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آروزهایی بود که جز در بازپسگیری شهر برآورده نمی شد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود. خرمشهر از همان آغاز، خونین شهر شده بود. خرمشهر خونین شهر شده بود تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزم آوران و بسیجیان غرقه در خون ظاهر شود. و مگر آن طلعت را جز از منظر این آفاق می توان نگریست ؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهاشان زیر تانکهای شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست.
اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی یابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب، بسی شیرین تر. راز خون در جائی جلوه می کند که حیات بدان وابسته است. اگر خون یعنی همان حیات... و از ترک این وابستگی دشوار تر هیچ نیست ؛ پس، بیشترین بهره از آن کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آنجا گشوده می شود که محب، خود را به محبوبی می بخشد که این راز را در می یابد. آن کس که لذت این سوختن را چشید؛ در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی یابد. آنان که از مرگ می هراسند از کربلا می گریزند. مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند که حقیقت را از میان هاویه آتش جسته اند. آنان ترس را مغلوب کرده اند تا فتوت آشکار شود و راه فنا را بیاموزند. وقتی که کار آن بسی دشوار شد و ماندن در خرمشهر معنای شهادت گرفت، هنگام آن بود که شبی عاشورایی برپا شود و کربلائیان پای درمیدان آزمونی دشوار بگذارند... کربلا مقر عشاق است و شهید سید محمدعلی جهان آرا چنین کرد تا جز شایستگان کسی در آن استقرار نیابند. شایستگان، آنانند که قلبشان چنان از عشق آکنده است که ترس از مرگ را در آن راهی نیست. شایستگان جاودانند ؛ حکمرانان جزایر سر سبز اقیانوس بی انتهای نور، نوری که پرتوی از آن، همه کهکشانهای آسمان دوم را روشنی بخشیده است.