آثار اجتماعى

1 ـ شکوفایى اخلاق و معنویت مردم: خدمت به مردم مقدمه ایمان، عبادت و شکوفایى اخلاق و معنویت و آرامش روانى در گستره اجتماع است. بسیارى از تیرگیهاى اخلاقى، کج‏خلقى‏ها، فاصله گرفتن از معنویت‏ها، از ناحیه فقر و محرومیت، معضلات اجتماعى، بیکارى، فساد حاکم بر ادارات و دستگاههاى دولتى و لاینحل ماندن گره‏هاى زندگى ناشى مى‏شود. امکان دارد شدت فقر و بیکارى و مشکلات زندگى انسان را تا سر حد کفر و بى دینى بکشد!

بدون تردید خدمت رسانى زمینه شکوفایى اخلاق الهى و روى‏آورى به ارزشهاى دینى را در جامعه فراهم مى‏سازد، وقتى مردم از نظر معیشت و زندگى شخصى و اجتماعى دغدغه خاطر نداشته باشند و ناچار نباشند براى به دست آوردن لقمه‏اى نان تن به گناه و کارهاى خلاف شرع دهند، وقتى ببینند کارها با تدبیر دولتمردان و کارگزاران نظام به خوبى پیش مى‏رود، وقتى به هر اداره‏اى قدم مى‏نهند با روى گشاده انسانهایى خدوم رو به رو مى‏شوند و ناگزیر نمى‏شوند براى حل مشکل خویش تملق بگویند، وقتى زمینه اشتغال و ازدواج را براى فرزندان خود و دیگران فراهم مى‏بینند و سرانجام وقتى هیچ‏گونه تبعیضى در ادارات مشاهده نکنند، قطعاً نشاط مى‏گیرند؛ اعصابشان آرامش دارد؛ اضطراب و دلهره نمى‏گیرند؛ از کوره در نمى‏روند و بدخلقى نمى‏کنند. آنگاه که در جمع خانواده نیز حاضر مى‏شوند عقده‏اى ندارند تا آن را روى زن و فرزندانشان خالى کنند. لذا خود به خود محیط زندگى با نور ایمان، پرستش و اخلاق اسلامى عطرآگین مى‏گردد.

مردم در چنین جامعه‏اى بهتر خدا را مى‏پرستند. بیشتر حال عبادت و تضرع پیدا مى‏کنند و توفیق بیشترى براى تهذیب نفس مى‏یابند و بهتر از گذشته در صحنه‏هاى اجتماعى حضور یافته، ایثار و فداکارى مى‏کنند. اینان، انسانیت، نوع دوستى و اخلاق اسلامى را به نمایش خواهند گذاشت و همگام با خدمتگزاران مخلص زمزمه خواهند کرد: «قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ...»

2 ـ دمیدن روح امید؛ فقر و بیکارى، فساد، تبعیض، مشکلات معیشتى، دست و پنجه نرم کردن با انواع گرفتاریها و نیافتن راه چاره براى گریز از مشکلات، روح امید و نشاط را از مردم مى‏گیرد و جامعه را به کالبدى بى جان مبدّل مى‏سازد و زمینه بى ایمانى، رشد مفاسد اجتماعى و انواع نابسامانیهاى اجتماعى را فراهم مى‏کند.

وقتى مردم از مسئولان و مدیران و دولتمردان نظام اسلامى صداقت، تعهد و دلسوزى و تلاش پیگیر براى رفع مشکلات را مشاهده کنند و آثار و برکات خدماتشان را در صحنه اجتماعى ببینند، روح امید، نشاط، عشق و ایمان در جانشان دمیده مى‏شود و آنان را به زندگى امیدوار مى‏کند و جنبش و تحولى دوباره مى‏گیرند.

3 ـ رشد عزّت اسلامى؛ مردم وقتى پا در هر اداره‏اى نهند و با افرادى زحمت‏کش، خدمتگزار و مخلص رو به رو شوند، اخلاق اسلامى، برخورد کریمانه و عزّت و احترام آنان را ببینند در خود احساس شرافت و بزرگى خواهند کرد. دیگر ناچار نمى‏شوند براى مشکل‏گشایى خود به پول و پارتى متوسل گردند و خود را به ذلت دچار کنند و زبان به التماس بگشایند.

این احساس عزت اسلامى روح آنها را به گونه‏اى پرورش مى‏دهد که در فراز و نشیب‏هاى زندگى همواره احساس کرامت و شرافت کنند. در برابر هر کس و ناکسى سر فرود نیاورند و رفته رفته به ملّتى سرفراز و آزاده مبدّل مى‏شوند که بتوانند از استقلال و آزادى خود و مملکتشان دفاع کنند.

امام على(ع) فرمود:

مَنْ عَدَلَ فى سُلْطانِهِ وَ بَذَلَ اِحْسانَهُ اَعْلَى اللّهُ شَأْنَهُ وَ اَعَزَّ اَعْوانَهُ.

هر که در تصدّى و مسئولیتش دادگرى کند و نیکى‏هاى خود را بذل نماید، خداوند او را بلندمرتبه و اعوان و انصارش را عزیز و غالب گرداند.

و به قول فردوسى:

کسى را که ایزد کند ارجمند  دهد مایه و پایگاه بلند 

 

4 ـ ریشه‏کنى بسیارى از مفاسد اجتماعى؛ در سایه خدمت‏رسانى به موقع و مفید و حل معضلات اجتماعى و سامان یافتن کارها، زمینه بسیارى از مفاسد اجتماعى و نیز اخلاقى از بین مى‏رود. از این رو، مردم براى گذران زندگى دنبال شغل‏هاى کاذب و غیر مشروع نمى‏روند، جوانان به مواد مخدّر، مشروبات الکلى، فحشا و منکرات پناهنده نمى‏شوند، اوقات خود را سر خیابانها، کوچه‏ها و گذرها سپرى نمى‏کنند و تن به سرقت اموال، دزدى و دیگر بزهکاریها نمى‏دهند.

5 ـ برانگیختن حسّ سپاسگزارى؛ سودرسانى به مردم، حس سپاسگزارى را در آنها برمى‏انگیزد. دلها در اصل بر پایه دوستى نیکوکاران سرشته شده است و انسان همواره در برابر خوبیها و خدمات نیکوکاران زبان به نیکى مى‏گشاید و از آنان قدردانى مى‏کند. انسانهاى خدوم همواره در خاطره‏ها زنده مى‏مانند و شاید هیچ عملى به اندازه نیکى و خدمت به مردم حس سپاسگزارى آنان را برنینگیزد. به تعبیر امام(ع):

مَا اکْتَسَبَ الشُّکْرَ بِمِثْلِ الْمَعْرُوفِ.

هیچ چیزى همانند کارهاى نیک تشکر و سپاس (دیگران) را برنمى‏انگیزد.

و: مَنْ بَذَلَ بِرَّهُ انْتَشَرَ ذِکْرُهُ.

هر کس کارهاى نیکش را (به مردم) بذل کند آوازه مى‏یابد.

سعدى گوید:

چنان صرف کن دولت و زندگانى  که نامت به نیکى بماند مخلّد 

6 ـ اتحاد و همبستگى و استحکام روابط اجتماعى؛ رواج نیکى، سودرسانى به یکدیگر، صفا و صمیمیت، حس انسان دوستى در جامعه، روابط مردم را نسبت به یکدیگر استحکام مى‏بخشد و روح برادرى را زنده مى‏کند. اتحاد و انسجام آنها را بیشتر مى‏کند و تفرقه و دو دستگى و حتى چند دستگى‏ها را از میان مى‏برد و جامعه را به جامعه‏اى قرآنى مبدّل مى‏سازد. خداوند متعال چنین جامعه‏اى را، «جامعه‏اى در حال رشد» دانسته و این گونه به نمایش گذاشته است:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَریهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فى وُجُوهِهِمْ مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْریةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الاِْنْجیلِ کَزَرْعٍ اَخْرَجَ شَطْأَهُ فَــءَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّراعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ...(فتح: 29)

محمد(ص) فرستاده خداست؛ و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربان‏اند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى‏بینى در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او را مى‏طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات است و توصیف آنها در انجیل همانند زراعتى است که جوانه‏هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و به قدرى رشد و نمو کرده که زارعان را به شگفتى وامى‏دارد؛ این براى آن است که کافران را به خشم آورد!

شایستگى دولتمردان، تدبیر آنان، صداقت، تلاش خستگى‏ناپذیر، تعهد و دلسوزى، روحیه ایثار و فداکارى و خدمتگزارى آنان، از مردم و اجتماع اسلامى سدّى پولادین و بنیانى مرصوص مى‏سازد که امواج سهمگین، توان در هم شکستن آن را ندارد.

7 ـ پرورش روحیه شهادت‏طلبى؛ خدمت رسانى مخلصانه به مردم روح حماسه‏آفرینى و شهادت‏طلبى را در آنان زنده مى‏کند. به گونه‏اى که براى حضور در صحنه دفاع صف مى‏کشند. از یکدیگر سبقت مى‏گیرند و به آسانى از چرب و شیرین دنیا دست برمى‏دارند و از آرمانهاى دینى و نظام اسلامى حمایت مى‏کنند و زمزمه‏شان این شعر سعدى است:

من سرى دارم و در پاى تو خواهم بازید  خجل از ننگ بضاعت، که سزاوار تو نیست 

نمونه این صفات مخلصانه و پرورش روحیه حماسى را در زمان حضور امام خمینى(ره) و صحنه‏هاى هشت سال دفاع مقدس به خوبى مى‏توان مشاهده کرد.

و بدین ترتیب خدمت‏رسانى به مردم، اجتماع را در عبادت و بندگى خدا، خودسازى، اخلاق، عرفان و معنویت، ترویج معروف و ریشه‏کنى مفاسد و... کمک مى‏کند و نور خدا و توحید را در جامعه مى‏گستراند. عزّت و شرافت مى‏آفریند، اتحاد و همبستگى ایجاد مى‏کند و از مردم بنیانى مرصوص مى‏سازد که بتوانند در برابر توطئه‏هاى دشمنان اسلام پایدارى کنند و در صحنه‏هاى نبرد حماسه بیافرینند.

 

حسن ختام مقاله بیان جامعى از امیر مؤمنان علیه‏السلام است که برخى از آثار و برکات خدمت رسانى ازآن استفاده مى‏شود. بخشى از سخنان گهربار حضرت چنین است:

... فَاِذا اَدَّتِ الرَّعِیَّةُ اِلَى الْوالى حَقَّهُ، وَ اَدَّى الْوالى اِلَیْها حَقَّها، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَ قامَتْ مَناهِجُ الدّینِ، وَاعْتَدَلَتْ مَعالِمُ الْعَدْلِ، وَ جَرَتْ عَلى اَذْلالِهَا السُّنَنُ. فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمانُ، وَ طُمِعَ فى بَقاءِ الدَّوْلَةِ، وَ یَئِسَتْ مَطامِعُ الاَْعْداءِ. وَ اِذا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ والِیَها، اَوْ اَجْحَفَ الْوالى بِرَعِیَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنالِکَ الْکَلِمَةُ، وَ ظَهَرَتْ مَعالِمُ الْجَوْرِ، وَ کَثُرَ الاِْدْغال فِى الدّینِ، وَ تُرِکَتْ مَحاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوى، وَ عُطِّلَتِ الاَْحْکامُ، وَ کَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلا یُسْتَوْحَشُ لِعَظیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَ لا لِعَظیمِ باطِلٍ فُعِلَ. فَهُنالِکَ تَذِلُّ الاَْبْرارُ، وَ تَعِزُّ الاَْشْرارُ، وَ تَعْظُمُ تَبِعاتُ اللّه عِنْدَ الْعِبادِ.

پس هر گاه ملت حق والى را بپردازد و زمامدار نیز حقوق ملت را پاس دارد، حق در میانشان شکوه یابد، راههاى دین استوار گردد. شناسه‏هاى عدالت راست شود و سنتها در روندى فراخور جریان یابد. بدین سان، زمانه اصلاح مى‏شود. به ماندگارى دولت امید مى‏رود، و آزمندى دشمنان به نومیدى مبدل مى‏گردد. ولى هنگامى که ملت بر زمامدار خود چیره خو شود و زمامدار با ملت خود از در زورگویى درآید، اختلاف کلمه رخ مى‏دهد، نشانه‏هاى جور آشکار مى‏شود، دغلکارى در دین فزونى مى‏یابد و راههاى اصلى سنت بى رهرو مى‏ماند. هوا و هوس مبناى عمل قرار مى‏گیرد و احکام به تعطیل کشیده مى‏شود. بیماریهاى نفسانى فزونى مى‏گیرد. چنان که از تعطیل حق، هر چند بزرگ باشد، و عملى شدن باطل، هر چند چشمگیر، کسى احساس نگرانى نمى‏کند. از این رو، نیکان به ذلت مى‏افتند و بدان عزت مى‏یابند و بندگان از خدا کیفرى گران مى‏بینند.

نتیجه‏گیرى

از مجموع آنچه در این مقاله از آن بحث شد نتیجه‏گیرى مى‏شود که:

1 ـ خدمت رسانى، فعلى اخلاقى و ارزشى است. آیات و روایات فراوانى به این مطلب دلالت دارد. در آثار و کتابهاى اخلاقى علماى بزرگ اخلاق نیز از آن به عنوان فضیلتى اخلاقى تحت عناوینى مانند اعانت مسلمانان، سعى در قضاى حاجت مؤمنان و غیر آن بحث شده است.

2 ـ معیارهاى ارزشمندى خدمت رسانى به مردم چنین است: ارزش ذاتى دارد، کارى عقلایى، پسندیده و تحسین‏برانگیز است و کمتر عملى در ارزشمندى به پاى آن مى‏رسد. همچنین مبتنى بر احساس انسان‏دوستانه و غیرخواهى است. برکات فراوان دنیوى و اخروى دارد. از جمله بهترین راههاى تقرب به خداوند است و بالاخره ارزشى همسان و چه بسا بالاتر از بعضى عبادت‏ها دارد.

3 ـ خدمتى ارزشمند است که توأم با اخلاص، توکل، عبودیت و بندگى، محبت به مردم، عدل و انصاف، ارتباط مستقیم با مردم، تواضع و گشاده‏رویى، استقامت در کار، تحمّل نیش و نوشها، وفا به عهد و پیمان، پرهیز از منّت‏گذارى و آزار رسانى، مشکل‏گشایى و مانند آن باشد.

4 ـ خدمت به مردم، گذشته از آثار و برکات دنیوى و اخروى، آثار تربیتى و اخلاقى فراوانى دارد. به عنوان نمونه در پرورش روحى و تکامل معنوى، نشاط معنوى، جلوگیرى از لغزشهاى خوار کننده، محبوبیت اجتماعى خدمتگزار تأثیر مى‏گذارد.

شکوفایى اخلاق و معنویت مردم، دمیدن روح امید، رشد عزّت اسلامى، ریشه‏کنى بسیارى از مفاسد اجتماعى، برانگیختن حسّ سپاسگزارى، وحدت و همبستگى و پرورش روحیه شهادت‏طلبى از آثار تربیتى اجتماعى است.

5 ـ اگر کارگزاران و دولتمردان نظام اسلامى در خدمت رسانى به مردم سهل‏انگارى کنند، وحدت مردم به اختلاف کلمه مبدّل مى‏شود، نشانه‏هاى ستم آشکار مى‏گردد و جامعه به هلاکت و سقوط دچار خواهد شد.

 

 




برچسب ها : اجتماعی  ,