یک جور زدند که از دو زانو افتاد
یا فاطمه ای گفت و به پهلو افتاد
از شدت ضربه سر فقط باز نشد
چه فاصله ای بین دو ابرو افتاد

 

ای خواب به چشمی که نمی خفت بیا

 ای خنده غنچه ای که نشکفت بیا

 دیوار و در کوفه زبان شد که مرو

 امّا چه کنم فاطمه می گفت بیا