ژان استوتزل
پدیدار «مد» شاید از آن دسته پدیدارهاى جمعى باشد که حتى در تجربه روزانه صِرف، زودتر از هر پدیدار دیگر این نکته را روشن مى‏سازد که در رفتارهاى ما امر اجتماعى وجود دارد. این پدیدار به ما مى‏آموزد که شیوه‏هاى عمل و به ویژه شیوه‏هاى لباس پوشیدنى هست که در نظر دیگران شایسته و تأیید شده و زیبا و عاقلانه است. «مد» دیروز زشت و مضحک و «مد» فردا چنان که اعلام مى‏شود، نارسا و نامعقول است و مضحک و «مد» روز خوب است. اما آنچه اینک دیروز است، چندى پیش امروز بوده و آینده نیز به زودى به حال مبدل مى‏شود.
بسیارى سعى کرده‏اند که از حد این گونه تفکرات، اندکى فراتر رفته، طبیعت پدیدار «مد» را روشن سازند. هربرت اسپنسر زیر عنوان «نهادهاى تشریفاتى» خاطرنشان مى‏سازد که «مد» یکى از خصائص همرنگى با جماعت است. درست است که «مد» از بعضى جهات به مراسم دیگر شبیه است، اما با رفتارهاى تشریفاتى، مثل هدایا و بازدیدها که روشن‏گر نابرابرى‏ها و تفاوت‏ها است، عمیقاً فرق دارد. «مد» به عکس این گونه تشریفات، موجب شباهت به اشخاص طبقه بالاتر مى‏شود و در واقع نوعى تقلید ناشى از رقابت است( در برابر تقلید ناشى از پسند و ستایش) و رفته رفته باعث برابرى مى‏شود و به خوبى در خور جامعه‏اى است که از وضع مترتب (ظامى) بیرون آمده، به سوى دموکراسى (جامعه صنعتى) قدم بر مى‏دارد؛ اما این پدیدار غیر از ایجاد همرنگى و برابرى، جنبه‏هاى دیگرى نیز دارد: به نظر کروبر، «مد» عبارت از تفاوت و تغییر، آن هم تغییر خاصى است؛زیرا در حالى که بسیارى از پدیدارهاى اجتماعى بر اثر رشد درونى یا علل بیرون، دگرگون مى‏شوند، «مد» تغییرى بى‏دلیل و در واقع تغییر به خاطر تغییر است.
به نظر نویسندگان دیگر، این دو جنبه «مد» را نباید متضاد و جدا از یکدیگر شمرد؛ بلکه باید آنها را به هم پیوند داد و چنان که فلوگل مى‏گوید، غرابت مد در همین است. «مد» یک حرکت نیست؛ بلکه عبارت از دو حرکت است؛ یکى این که افراد طبقات پایین را به افراد طبقه بالا شبیه مى‏کند و دوم این که افراد طبقات بالا را وادار مى‏کند تا وضع گذشته را رها کنند و نگذارند افراد طبقات پایین به آنان شبیه شوند.
تحقیقات تجربى درباره آمادگى‏هاى فردى نسبت به «مد» نیز در واقع تجزیه و تحلیل مذکور راتأیید مى‏کند. از یک سو، تلاش براى همرنگى با دیگران در انتخاب لباس، اساسى است؛ چنان که در بررسى هارلوک آمده است: سه چهارم زنانى که از آنان پرسش شده بود، اظهار داشته بودند که با پیروى از «مد»، سعیشان این است که انگشت نما نباشند و از سوى دیگر، میل به همرنگى با دیگران با میل به ممتاز بودن همراه است و میل اخیر عموماً به صورت خودنمایى ظاهر مى‏شود. بنابراین، از لحاظ روانى «مد» با نوعى خودنمایى و نیاز به جلب توجه دیگران بستگى دارد و این نیاز را به قول فلوگل باید در بافتى از همچشمى جنسى و اجتماعى درک کرد.
بارى، با مشاهده خارجى، در «مد» غرابت و تناقضى دیده مى‏شود که از تجزیه و تحلیل منطقى آن نیز استنباط مى‏شود. دو موردى که ذکر شد، همواره و بالضروره با هم وجود ندارند و به یک شدت نیز ظاهر نمى‏شوند. در پیروى از «مد»، از لحاظ ذهنى و عینى شیوه‏هاى بسیارى وجود دارد. یکى از بررسى‏هاى روانى جدیدى که با وسایلى کامل‏تر از وسایل هارلوک و فلوگل و بار انجام شده است، نشان مى‏دهد که غرض بعضى از زنان در پیروى از «مد»، فقط این است که از انظار پنهان بمانند. با این حال شکى نیست که در اکثر زنان دو غرض مذکور که از لحاظ عقلى متضادند، واقعاً همراه با یکدیگر وجود دارند. از سال 1905 م. فیلسوف آلمانى، گئورگ زیمل این نکته را دریافت و براى آن تعبیر و تفسیرى پیشنهاد کرد. به عقیده او «مد»، هم میل به همرنگى با دیگران را ارضا مى‏کند و هم میل به جدایى و ممتاز بودن از دیگران را. فرد با پیروى از «مد»، هم خود را متفاوت و بدیع احساس مى‏کند و هم مورد تأیید اکثریتى که مانند او رفتار مى‏کنند، مى‏داند. بنابراین، «مد» یک نهاد اجتماعى مهم و قابل توجهى است که میان میل به همرنگى بادیگران و تأیید آنان و ایمنى از یک سو و میل به ممتاز بودن و برجسته و خاص بودن از سوى دیگر، تعادل مناسبى به وجود مى‏آورد و به اصطلاح براى ما حادثه بى‏خطرى است.
با وجود این، تجزیه و تحلیل و مشاهدات گذشته، «مد» رادیدگاهى که مطالعه آن اساساً کار روان‏شناسى فردى است، مى‏پندارد؛ در حالى که مطالعه آن به عنوان پدیدارى جمعى با محتوا و آهنگ و جریان خاص نیز در حد خود، جالب توجه است. به همین جهت فولگل در تبیین شکل پوشاک در یک لحظه تاریخى معتقد است که باید میان «مد» و افکار رایج و روح زمان، رابطه متقابلى موجود باشد. اخیراً نیز بعضى از دانشمندان خاطرنشان کرده‏اند که در هر دوره تاریخى، میان سبک معمارى و سبک پوشاک، نوعى نزدیکى یا خویشاوندى وجود دارد.
چنین تجزیه و تحلیل، هنوز جنبه کاملاً نظرى دارد. کروبر با اندازه‏گیرى مجموعه‏اى از تصاویر «مد»، مربوط به سال‏هاى میان 1787 و 1936م. به نتایج نسبتاً دقیق و عینى دست یافت که نشان مى‏دهد مد«ریتم»هایى مخصوص به خود دارد.
براى رسیدن به توافق درباره موضوع مقاله، نخست باید نخستین پدیدار ذاتاً فرهنگى و اجتماعى یعنى وجود نظام‏هاى عمده پوشاک را کنار گذاشت. در دوره یونان و رم باستان براى مردم، لباس عبارت از پارچه هایى بود که به نحو نامشخص آنها را دور خود مى‏پیچیدند؛در حالى که در نظر مردم مغرب زمین، لباس پوشیدن، تطبیق دقیق پوشش با بدن است و هنوز هم آثارى از شیوه گذشته آن به صورت مانتو و دامن دیده مى‏شود. علاوه بر اینها، نظام‏هاى دیگرى مانند نظام شرق دور یا نظام مخصوص مناطق حاره وجود دارد و در درون هر نظامى، تغییراتى جزئى در پوشاک آنها به صورت «مد» حاصل مى‏شود. کروبر ضمن مطالعه این تغییرات در نظام لباس پوشیدن در جامعه غربى معاصر، متوجه شده است که باید دو مطلب را از هم متمایز ساخت: یکى تغییراتى که پنجاه سال یک بار در ریخت کلى لباس حاصل مى‏شود و بنابراین با دوره‏اى از نظم مربوط به قرن همراه است ودیگرى تغییرات در جزئیات بسیار ناچیزى که از دیدن آن، به شخص احساس بى‏ثباتى دست مى‏دهد. در واقع «مد» میان دو نوع سبک در نوسان است: یکى آن که در دوره معینى، نوع پایدار است(مثل دامن فراخ و بلند و کمر باریک و بالاى لگن خاصره) و دیگرى مخالف نوع اول که نوعى انحراف از قاعده به نظر مى‏رسد(و به صورت دامن تنگ و کوتاه و کمر گشاد بالا زده یا پایین افتاده است). هر گاه تغییرپذیرى اندازه‏هاى لباس را در مدت معینى مطالعه کنیم، مى‏بینیم که نوع پایدار، ثابت است؛ در حالى که نوع انحرافى در طول این مدت ناثابت مى‏نماید.
بسیارى از جریان‏هاى دیگر «مد» لباس، به عنوان یک پدیدار جمعى، از جمله نشر آن در لحظه‏اى از زمان و در مکان جغرافیایى و مکان اجتماعى (یعنى بر حسب سن و نوع مسکن و مراتب اجتماعى و اقتصادى) و نیز راه‏هاى آن، قابل تحقیقات عینى است و بعضى از این واقعیات گاه به صورت جزئى جمع‏آورى شده است؛ ولى جا دارد که این بررسى‏ها دنبال شود و پدیدار «مد» در خانه، وسایل خانه، باغچه، اتومبیل، اعتقادات، نهادها، علوم و در زمینه‏هاى دیگر نیز بررسى شود. با این همه، مطالعه پدیدارهاى جمعى «مد» هنوز از حدود مشاهده فراتر نرفته است.

منبع:

کتاب «روان‏شناسى اجتماعى»، نوشته ژان استوتزل، ترجمه على محمدکاردان.




برچسب ها : اجتماعی  ,