با سلام

استفاده از این واژه در ادبیات سیاسی کشور در دوره دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به شدت زیاد شده است و کمتر سیاست مداری را می توانید یافت کنید که در مصاحبه های خود از این واژه استفاده نکرده باشد.

نوشته من ناظر به این جهت نیست و خیال تان آسوده باشد که اگرچه به مقتضای بحث شاید گریزی به این مطلب نیز بزنم اما شالوده کلامم بر مبنای دیگری جاری است.

برخی از ما مسلمانان و شیعیان در این عصر و دوره زمانی نسبت به امام حاضر خود ادای دین نمی کنیم و به راحتی از کنار حقوق نسبت به ایشان که در دعای ندبه هم از خداوند میخواهیم که: «و اعنّا علی تأدیه حقوقه الیه»
«خداوندا! ما را در ادای حقوق او یاری فرما»رد می شویم.اما در برابر ابراز محبت نسبت به برخی معصومین(ع) بویژه امام حسین(ع) دست از پا نمی شناسیم.

من هرگز نمی خواهم در این جا بحث علمی بکنم چرا که در این مورد مطالب ارزشمندی در کتابها و...آمده که در صورت نیاز می توان مراجعه و از آن آبشخور متقن سیراب شد.

هدف من نگاهی سطحی و عامیانه به موضوع است و شاید مصداق ها بتواند ما را برای نظر به مطالب عمیق و تخصصی سوق دهد.

آیا می شود گفت که به نوعی همه ما دچار انحرافیم؟انحراف از دیدگاه قران به چند دسته تقسیم شده است:

1- هوسها  (جاثیه آیه 23 )

 2- بت ها (ابراهیم آیه 3 ) 

 3- گناهان (بقره آیه 26 )

4- پذیرش ولایت باطل (حج آیه 4 )
5- جهل ونادانی (بقره 198 )

پاسخ من به سؤال مثبت است اما درجات متفاوتی دارد ولی در کل همه دچار شده ایم و هرکس در هر درجه ای از انحراف قرار گرفته باید نسبت به رفع آن اقدام کند.

انحراف هم از نگاههای مختلفی قابل بررسی است.انحراف اجتماعی،فکری،سیاسی و....مهم ترین بخش آن در نظام فکری فردی است که هر فرد به تناسب برداشت ، فهم و تحصیلات خود دچار خواهد شد.تا بحال دیده اید که زیادند آنهایی که با تحصیلات عالیه علوم روز هنوز در خم کوچه اول دینداری مانده و به بن بست یا عقبگرد رسیده اند.

در یکی از ادعیه ماه مبارک شعبان چه زیبا فرموده اند:الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ‏‏لاحِقٌ،هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.به نظر حقیر مدخل ورودی انحراف خودبینی در مسائل دینی است.تفسیر به رای از آفت هایی است که فراگیر و دامان ما را گرفته است.

بارها در نوشته ها به این آیه مبارک قران استناد کرده ایم که فرموده :«انَّ الذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وِ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّفُوا  بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ  یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْن ذلِکَ سَبِیلاً أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ  حَقّا وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ عَذابا مُهِینا»کسانی که به خدا و پیغمبرانش کفر می ورزند و می خواهند بین خدا و فرستادگان او جدائی بیندازند و می گویند: ما به برخی ایمان آورده و به پاره ای کفر می ورزیم، و می خواهند راهی میان کفر و ایمان اتخاذ کنند ایشان حقا کافرند.سوره نساء آیه 151

به برخی ایمان آوردن و به پاره ای کفر ورزیدن مصداق فراوان دارد که ما باید به آن توجه لازم داشته باشیم.

نکته آخر هم در مورد یک راهکار برای برون رفت از این مسائل است و آن مسئله خودکنترلی است. خودکنترلی،ایجادحالتی است دردرون فردکه اورابه انجام وظابفش متمایل می سازد، بدون آنکه عامل خارجی اورا تحت کنترل داشته باشد. هدفی که درخودکنترلی دنبال می شودارائه یک شخصیت سالم است که به بلوغ فکری رسیده است ودربرابرانواع مشکلات ازخودمقاومت نشان می دهدوخودبابینش عامل آن راانتخاب می کندوعلاوه برمحیط کاردرزندگی شغلی خویش نیز خودکنترل می شود . واین میسروممکن نخواهدبودمگر بسترهای مناسب که نهادینه شود.

 مواردی ازآن عبارتنداز:

        1) ایمان به خداواعتقادات مذهبی: دراسلام زمینه های مناسب برای رشدخودکنترلی افراد فراهم است. فردمسلمان خود را درمقابل خدامسئول می پنداردنه درمقابل مردم. التفات وتوجه حرام وحلال وپرهیزاز گناه شیوه هایی هستندکه فردمسلمان را خودکنترل می سازندوفرد همیشه خدا را ناظر اعمال خود می داند 

   2) توجه به شخصیت و حرمت انسان 

 3) امر به معروف و نهی از منکر بر اساس آموزه های دینی

  4) دادن انگیزه و تشویق افراد خود کنترل 

 5) حس تعلق و وفاداری به ارزش های انسانی  از مهم ترین بسترهای توسعه و بسط نظام خود کنترلی در اجتماع است.

حُسن ختام هم همان جمله معروف امام راحل باشد که فرمودند:عالم محضر خداست.درمحضر خدا معصیت نکنید.