امام رضا

 

او را به درستی « عالم آل محمد » نامیده اند چرا که سر چشمه زلال معارف توحیدی شیعه می باشد !

بسیار حیف است و مایه صد افسوس که ما شیعیان فقط در حد رفع حاجات و شفای بیماریها و برطرف شدن گرفتاریهای مادی به در خانه امام رئوفِ مان برویم و نهایتا اوج همتمان شفاعتِ در آخرت و توجه آن امام هُمام در قبر و قیامت به ما باشد اما به میراث گران سنگی که آنان برای ما مرحمت نموده اند و به ارث گذاشته اند و علما و محدثین شیعه نیز برای حفظ آن زحمت ها و مرارت ها کشیده اند سری نزنیم و خوشه ای نچینیم و کام تشنه خود را به قطره ای از آن هم تر نکنیم !!

جناب شیخ صدوق(ره) در کتاب شریف توحید در ضمن مناظرات امام رضا علیه‌السلام با عمران صابی، نقل می نماید که :

عمران صابی از حضرت س?ال نمود که :

ای آقای من بگو که : خدا چیست ؟

حضرت فرمود :

«او نور است اما به این معنی که هدایتگر اهل آسمان و زمین است (1) .

و تو ای عمران از من اعترافی به بیش از توحید و یگانگی خدا نتوانی گرفت !»

عمران گفت :

ای سرور من آیا این گونه نیست که خداوند قبل از این که خلق را بیافریند ساکت بوده و بعد از این که آنان را آفریده نطق نموده و با آنان سخن گفته است ؟!

حضرت فرمود :

سکوت وقتی معنی پیدا می نماید که نطق معنی دهد [ یعنی رابطه این دو رابطه ملکه و عدم ملکه است به عنوان مثال به سنگ نمی شود گفت کور اگر چه که قدرت بینایی ندارد زیرا کور به موجودی گفته می شود که انتظار بینایی از آن برود و در عین حال نابینا باشد مثل انسانی که کور است ] مثال این مسأله این است که به چراغ گفته نمی شود ساکت است با این که چراغ حرف نمی زند و همچنین نمی توان گفت که چراغ برای نفع رساندن به ما نور می دهد چرا که این نور دادن تحت اختیار و ایجاد آن نیست بلکه نور ، عین خود چراغ و شأنی از ش?ون آن می باشد و چیزی غیر از آن نیست ولی وقتی به ما نور می دهد می گوییم که به ما نور داد و ما از نور آن استفاده نمودیم با همین مثال ها مطلوبت را دریاب !

[ توضیح مختصر عبارت این است که در مورد خداوند نمی توان گفت که ساکت است چرا که نطق به معنای متعارف در مورد خداوند قبل از خلقت ، صدق نمی کند تا این که سکوت صدق نماید ] .

امر محالی را بر زبان جاری ساختی وقتی که گفتی : خدا را چیزی تغییر می دهد! ای عمران! آیا حرارت آتش می تواند آتش را بسوزاند؟ آیا شخص بینایی که چشم خود را ببیند ، دیده ای ؟!

عمران گفت :

ای سید من ، من قبلا عقیده داشتم که وقتی که خدا کاری انجام می دهد و آفرینشی می نماید ، در او تغییری حاصل می‌شود [ و مثلا رشدی می کند ] ؟!!

حضرت فرمود :

امر محالی را بر زبان جاری ساختی وقتی که گفتی: خدا را چیزی تغییر می دهد !

ای عمران ... آیا حرارت آتش می تواند آتش را بسوزاند [ یعنی اثر نمی تواند تأثیری در م?ثر داشته باشد یا به عبارت دیگر معلول نمی تواند در علت خود اثر بگذارد پس افعال و مخلوقات خدا نیز نمی توانند در وی اثر بگذارند و باعث تغییرش شوند ]

آیا شخص بینایی که چشم خود را [ مستقیم ] ببیند ، دیده ای ؟! [ یعنی بینایی که محصول و اثر چشم است نمی تواند بر چشم که به منزله م?ثر و علت است احاطه داشته باشد ]

در این جا عمران قانع شد و گفت :

چنین چیزی را ندیده ام .

و باز گفت :

ای سرورم آیا به من می گویی که خدا در درون خلق است یا مخلوقات در درون خدا ؟!!

امام رضا

 

[شاید علت این س?ال عمران از حضرت رضا علیه‌السلام عقیده به حلول خداوند در مخلوقات باشد که بعضی از افراد گمراه و جاهل و بلکه بعضی از اهل کتاب آن را بر زبان می‌راندند و ممکن است علت آن جملاتی باشد که به طور مکرر از خود اهل بیت علیهم‌السلام و علی‌الخصوص امیرالم?منین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه نقل شده که: «داخل فی الأشیاء»(2) یعنی خداوند در درون همه اشیاء حضور دارد و از هیچ شیئی جدا نیست لکن همیشه این توضیح را داده‌اند که این حضور در اشیاء از نوع حلول و ممزوج شدن خداوند با أشیاء نیست.]

حضرت فرمود:

خداوند برتر از این است که گفتی، نه او درون خلق است و نه خلق درون او ! خداوند منزه از این است ! و برای تو توضیح خواهم داد تا متوجه شوی و لاحول و لاقوة إلا بالله، بگو ببینم : [ وقتی مقابل آینه می ایستی و عکست در آن منعکس می‌شود ] آیا تو در آینه ای یا آینه درون توست ؟!

اگر هیچ کدام در یکدیگر نیستید [ که حق هم همین است ] پس چگونه تو است که تو خود را درون آینه دیده ای و بر وجود خود استدلال نموده ای ؟!

عمران گفت :

در این مثال فقط نوری که بین من و آینه بوده است باعث ر?یت شده است.

حضرت فرمود :

آیا در آینه آن نوری بیشتر از آنچه با چشم خود می بینی ، ر?یت می کنی ؟!

همه مخلوقات گرچه نشان دهنده خالق خودند و عکس خالق خود را نشان می دهند و منعکس می نمایند و در یک کلمه آینه و مظهر حقند اما این نه مستلزم این است که خداوند در آنان حلول کرده باشد و نه آنان در خداوند، چنانچه بعضی از گمراهان خیال نموده اند !

عمران از روی خیره سری پاسخ داد :

آری می بینم !!

حضرت فرمود :

به ما هم نشان بده !!

عمران نتوانست که پاسخ بگوید و ساکت شد !!!

حضرت فرمود :

پس نور در عین اینکه تو را در آینه منعکس نموده و آینه را به تو نشان داده اما در هیچ کدامتان حلول ننموده است ! و مثال‌های دیگر نیز می توان زد که جاهل را با آن ساکت و اقناع نمود و بهترین مثل ها از آن خداوند است !!

در این جا وقت نماز شد و حضرت صحبت را قطع نمودند و به نماز ایستادند ... !! (3)

 

حاصل سخن

از این فرمایشات بلند حضرت می توان این استفاده را نمود که همه مخلوقات گرچه نشان دهنده خالق خودند و عکس خالق خود را نشان می دهند و منعکس می نمایند و در یک کلمه آینه و مظهر حقند اما این نه مستلزم این است که خداوند در آنان حلول کرده باشد و نه آنان در خداوند، چنانچه بعضی از گمراهان خیال نموده اند !

این مثال زیبای حضرت قرنها بعد مورد استفاده عرفا و اهل ذوق واقع شد و از آن استفاده های بی شماری نمودند ، چنانچه جناب حافظ می فرماید :

عکس روی تو چو در آینه جام افتاد                           عارف از خنده می در طمع خام افتاد

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد                   این همه نقش در آیینه اوهام افتاد

این همه نقش می و عکس نگارین که نمود               یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

 

پی نوشت ها :

1-اشاره است به آیه 35 سوره نور : « الله نور السموات و الأرض » .

2- اختصاص شیخ مفید /236 و هدایه صدوق /15 .

3- توحید صدوق / 434 و435 .