امام باقر

 

 

حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) اگر چه بر اثر سلطه حکومت طاغوتها، از نظر سیاسی منزوی بود و اعتراضهای او به صورت یک نهضت سیاسی همه جانبه برای سرنگونی رژیم بنی امیه نینجامید و این در حالی بود که در این راه تا سر حد شهادت حرکت کرد، ولی او دریافته بود که فرهنگ تشیع در انزوا قرار دارد.

 

از این رو، لازم بود به یک انقلاب وسیع فرهنگی دست بزند و با تشکیل حوزه علمیه و تربیت شاگردان برجسته، فقه آل محمد(صلی الله علیه و آله) و خط فکری تشیع را آشکار سازد. با توجه به این موضوع، زمینه عمیق و بنیان کن برای مبارزه با طاغوتیان فراهم خواهد شد، و در دراز مدت، شیعیان را به صحنه می آورد، و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را زنده خواهد کرد و با توجه به اینکه سنگ زیرین و اساس انقلاب و قیام، نهضت فکری و فرهنگی است، بر همین اساس امام باقر (علیه السلام) زمینه سازی بسیار عمیق و خوبی در این راستا نمود و پس از ایشان، فرزند برومندش امام صادق (علیه السلام) با تشکیل حوزه علمیه با چهار هزار نفر شاگرد، آن را به ثمر رسانید، و به عنوان یک دانشگاه عظیم اسلامی، در تاریخ اسلام آشکار و ماندگار ساخت. (رجال کشی/ ص125)

 

بنابراین، می توان گفت: "امام باقر (علیه السلام) م?سس و بنیانگذار حوزه علمیه شیعه و نهضت انقلاب فرهنگی تشیع بود." (رجال کشی/ ص125)

امام باقر (علیه السلام) شاگردانی مانند "محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابوبصیر و برید بن معاویه را تربیت کرد که امام صادق (علیه السلام) فرمود: این چهار نفر مکتب احادیث پدرم را زنده کردند. (سیره چهارده معصوم، محمدی اشتهاردی/ص461) در این حوزه، شاگردان برجسته دیگری تربیت شدند، از جمله: جابر بن یزید جعفی، ابان بن تغلب، کیان سجستانی، حمران بن اعین، سدیر صیرفی، ابوصباح کنانی، عبدالله بن ابی یعفور و... که هر کدام محدثی بزرگ و مجتهدی عالی مقام بودند و در نقل احادیث امام باقر (علیه السلام) و تشکیل فقه تشیع و زمینه سازی برای یک نهضت وسیع فکری و علمی، نقش بسزایی داشتند.

با توجه به اینکه سنگ زیرین و اساس انقلاب و قیام، نهضت فکری و فرهنگی است، بر همین اساس امام باقر (علیه السلام) زمینه سازی بسیار عمیق و خوبی در این راستا نمود و پس از ایشان، فرزند برومندش امام صادق (علیه السلام) با تشکیل حوزه علمیه با چهار هزار نفر شاگرد، آن را به ثمر رسانید، و به عنوان یک دانشگاه عظیم اسلامی، در تاریخ اسلام آشکار و ماندگار ساخت

خار چشم دشمن

یکی از حوادث مهم زندگی پر افتخار پیشوای پنجم ،مسافرت آن حضرت به شام می باشد. هشام بن عبد الملک یکی از خلفای معاصر امام باقر علیه السلام که از محبوبیت و موقعیت فوق العاده امام بیمناک بود همواره تلاش می کرد مانع گسترش نفوذ معنوی آن حضرت شود.

پس از اینکه امام باقر علیه السلام در سفر حج خود سخنانی در فضیلت امامت اهل البیت علیهم السلام بیان فرمود و این سخنان به گوش هشام رسید ، دستور داد تا امام را به همراه فرزندش به شام روانه کنند. هشام برای اینکه عظمت خود را به رخ امام بکشد و از مقام امام بکاهد سه روز اجازه ملاقات نداد. بعد از آن نیز هشام تصمیم گرفت یک مسابقه تیر اندازی ترتیب دهد تا بواسطه شکست دادن امام ایشان را در نظر مردم کوچک کند. هنگامی که امام وارد مجلس شد از امام خواست تا در تیر اندازی شرکت کند. امام فرمود: من دیگر پیر شده ام مرا معذور بدار.

با اصرار هشام امام تیری در چله کمان گذاشت و تیر را درست به هدف زد سپس تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد. این بار تیر در چوبه تیر قبلی نشست و آن را شکافت و به همین ترتیب 9 تیر پرتاب نمود که هرکدام به چوبه تیر قبلی خورد . این عمل شگفت انگیز حاضران را به شدت تحت تأثیر قرار داد و نقشه هشام نقش بر آب شد.

امام باقر

 


در میدان مبارزه

امام باقر علیه السلام برای از بین بردن حاکمان، به قیام علنی روی نیاورد؛ زیرا شرایط را مناسب نمی دید و یاران کافی در اطراف خویش سراغ نداشت. البته آن حضرت منکر جهاد و مبارزه علنی و مسلحانه علیه حکّام فاسد نبود؛ چنان که نقل است که فرموده است:

هرگاه به شمار اهل بدر (سیصد و سیزده نفر) گرد امام جمع شوند، بر امام واجب می شود که قیام کند و علیه حکومت به نبرد برخیزد. (بحارالانوار، ج 100، ص 49)

ولی آن حضرت نفرت خود را همواره از فرمانروایان ناصالح آشکار می کرد و در بخشی از روایات با صراحت جبّاران را همواره نکوهیده است، از جمله در روایتی آن حضرت از جدّ خویش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده است :

دو گروهند که شفاعت من شامل آنان نخواهد شد: سلطان بیدادگر و مستبد؛ و شخصی که در دین غلو و تندروی دارد و از باورهای دینی برگشته است و اهل توبه و بازنگری نیست. (بحارالانوار، ج 75، ص 336)

بدبینی امام باقرعلیه السلام نسبت به حاکمان فاسد عصر خویش، چیزی نبود که از نظرها مخفی باشد یکی از افراد معروف نخع با شناختی که از امام باقر علیه السلام دارد و می داند که آن حضرت، عملکرد حاکمان عصرش را نادرست و ظالمانه می شمارد، به ایشان عرض می کند که من از زمان حجاج تاکنون والی بوده ام، آیا راهی برای توبه من هست؟ حضرت سکوت می کند. مرد س?الش را تکرار می کند. امام می فرماید:

راهی برای توبه نیست مگر این که هر حقی را از مردم ضایع کرده ای به آنان بازگردانی. (بحار الانوار، ج 75، ص 329)

آنچه در زندگی امام باقر علیه السلام و دیگر امامان می بینیم، این است که افزون بر ویژگی هایی که در شخصیت آنان بوده که موجب می شده حکومت های جور متعرّض آنان شوند، بینش های سیاسی آنان باعث احساس خطر حاکمان می شده است

امام باقرعلیه السلام شیعیان را از نزدیک شدن به سلاطین و حتی برقرار نمودن روابط اقتصادی با آنان منع می فرمودند. ابوبصیر می گوید از امام باقر علیه السلام درباره اشتغال به کار در امور حکومتی و استخدام در کارهایشان س?ال کردم. امام باقرعلیه السلام فرمود:

هرگز به خدمت آنان در نیایید حتی به اندازه یک مرتبه فرو بردن قلم در مرکّب ؛ زیراهیچ کس به خدمت ایشان در نمی آید و از مزایای مادّی آنان بهره ای نمی گیرد، مگر این که به همان اندازه به دین او لطمه می زنند. (فروع کافی، ج 5، ص 106)

آنچه در زندگی امام باقر علیه السلام و دیگر امامان می بینیم، این است که افزون بر ویژگی هایی که در شخصیت آنان بوده که موجب می شده حکومت های جور متعرّض آنان شوند، بینش های سیاسی آنان باعث احساس خطر حاکمان می شده است. شخصیّت اجتماعی تا زمانی که فاقد بینش خاصّ سیاسی باشد، مورد تعرّض واقع نمی شود؛ مثلا خطبه ای امام باقرعلیه السلام در مکه ایراد نمودند، زمانی که هشام بن عبدالملک هم برای حج آمده بود. (نور الابصار، ص 290) از جمله سخنان آن حضرت چنین بود:  

ما خلفای الهی هستیم. پس آن کسی که از ما پیروی کند، سعادتمند است و کسی که ما را دشمن بدارد و با ما مخالفت کند، نگون بخت است.

هشام که صلاح ندید در چنان شرایطی متعزض امام باقر علیه السلام شود، آن حضرت و فرزند گرامی اش را به دمشق احضار نمود. (اصول کافی، ج 2، ص 376)