حرفهایم یک مسیر را طی نمی­کنند،دلخواه ذهنم بر این­سو و آن­سو می­پرند.اردی­بهشت از راه رسیده و باز فصل گل­های محمدی ،گل­هایی که به نامشان به کام دیگران چه کارها که نشد و نمی­شود.گل­هایی که نام زیبای حضرت ختمی مرتبت بر آن­هاست اما مثل نام خیابان ولی­عصر(عج) در تهران .

وقتی که همه چیز از زاویه دید خودم تعریف شود وضعم بهتر ازین نخواهد بود.

وقتی مسائل را با عینک فهم خودم تفسیر کنم وضعم همین است که هست.اوج به فرود تبدیل خواهد شد.

وقتی جزیره شوم و تافته جدا بافته ، چه توقعی غیر ازین خواهد بود.

هوای پاک بهاری را به لجن خواهم کشید و نفس را برای دیگران حرام وقتی که عینک دودی را زدم و همه را سیاه دیدم.

به حاشیه بروم:

الف:وقتی استاد فرزانه حضرت آیت الله مطهری را ترور کردند در میان وسایل جیبش دست­نوشته­ای را پیدا کردند که ایشان برخی مسائل را یادداشت نموده تا با امام راحل در موردش صحبت کنند و راه­کارهای لازم را بگیرند.امروز که دها سال از شهادت آن استاد بی­نظیر و رحلت امام راحل می­گذرد می­بینم آن مسائل استاد همچنان لاینحل باقی مانده و کسی پاسخش را نداده است.

چه ربطی داشت؟یکی از مسائل استاد حجاب متعادل بود که من اعتقاد دارم هنوز تعریفی جامع نشده است و نتوانسته­ایم جامعه را هدایت و رهبری کنیم.یکی آمده با کف و سوت و هورا جمعی را مشغول کرده و یکی دیگر گشت ارشاد و یکی دیگر....

فصل بهار و اردی­بهشت.اتفاق حضور خانواده­ها در مناطق خوش آب و هوایی مثل برزک و قمصر و نیاسر و....اما همه عینک دودی زده و نگاهشان سیاه شده.عده­ای دغدغه حجاب و فرهنگ،عده­ای دغدغه جذب توریست و رشد اقتصادی و...عده­ای هم در منابر وعظ و خطابه و عده­ای ....

چرا نتوانسته­ایم به فصل مشترکی برسیم؟مگر مسؤلین ما همه در یک جلسه نمی­نشینند و تصمیم واحدی نمی­گیرند؟پس چرا تشتت آراء؟چرا ؟

ب:داستانی از حجت الاسلام ماندگاری در سیما در مورد استاد مهندسی از اساتید حوزه علمیه قم بیان شد که روزی فرزند استاد سراسیمه به داخل منزل آمده و فریاد زنان از دزدیده شدن ماشین خبر می­دهند و استاد ضمن دعوت به آرامش ایشان ، از او می خواهند دعا کنند دین ایشان توسط شیطان دزدیده نشود و سؤوال می­کنند :آیا اگر دینت دزیده شود اینطور نگران می­شوی؟

فصل بهار و تابستان در راه است.بیائید و آسیب­شناسی جامع و به راح­حل مناسب رسیده و آن را ارائه کنیم.در این حوزه از اساتید حوزه،دانشگاه،روانشناسان بهره ببریم و اگر نتیجه­ای حاصل شد که به میل ما هم نبود آن را لازم­الاجرا بدانیم.