وقتی کتاب های تاریخی را ورق می زنی در سطر سطر اوراق آن می توانی فرهنگ کهن و غنی و پرطمطراق ساکنان فلات ایران را با تمام وجود حس کنی. احساسی که من و شما را به تکاپو وامی دارد تا بیشتر فکر کنیم و بیشتر بدانیم و ببینیم؛ جز داشته هایی مکتوب در پیکره فرهنگ و تمدن باستان، اکنون بعد از گذشت چندین سده در شریان حیات صنعتی در کالبد افسون شده امروزی چه در دست داریم.
 به گواه تاریخ ساکنان ایران زمین مردمانی شاد و پرنعمت بودند. آنها تقویمی داشتند که در آن هر سال دوازده ماه و هر ماه سی روز تمام داشت. سی روز ماه هر یک نامی داشت که به آن نام خوانده می شد: هرمزد روز، وهمن روز، اردوهشت روز، شهرور روز، خرداد روز، سروش روز، مهر روز، زامیاد روز و...) هر دوازده ماه هم نامی داشت که در نام های سی گانه روزها تکرار می شد. آریایی های ساکن در فلات ایران، هرگاه که نام روز و ماه یکی می شد آن روز را جشن می گرفتند. این تقویم که به نام تقویم اوستایی معروف است بنابر تحقیق «وست» خاورشناس آلمانی حدود 505 سال قبل از میلاد مسیح در زمان سلطنت داریوش بزرگ مورد استفاده ایرانیان بوده است.
در این دوره آریایی های هند و ایرانی بنابر آیین اوستایی برای روشنی و آتش، نور و خورشید احترام وتقدس زیادی قائل بودند. آنها نور را مظهر زندگی و رویش، پاکی و تجلی وجودی خداوند می دانستند. پرستشگاه های آریائیهای کهن و قبله ایرانیان باستان رو به سوی نور و روشنایی داشت. نمازگزاران در عبادتگاه ها رو به سوی آتش فروزان می ایستادند و در خارج از عبادتگاه رو به سوی خورشید دست ها را به سوی معبود یگانه دراز می کردند.
با بیان این نکات نباید اینطور برداشت شود که تقدس آتش و نور در نزد ایرانیان به معنای پرستش آن بوده است ایرانیان از ابتدا قومی یکتاپرست بودند آنها اهورا مزدا خدای بزرگ را پرستش می کردند اما آتش و نور را نوعی نشانه و حقیقت و اثری از وجود اهورا مزدا می دانستند. موجودی که پاکی و صداقت و تندرستی را به ارمغان می آورد.
اما اینکه آتش در کجا و به چه صورتی ستایش می شد باید گفت: در هر خانه ای محرابی وجود داشت که در قسمتی از آن چراغی همیشه روشن بود. نگه داشت و حفاظت از روشنی و سوخت این چراغ ابتدا بر عهده پدر خانواده و بعد بزرگ ترین فرزند ذکور آن خانواده بود. جمله معروف چراغ خانه ات روشن دلالت بر دعا جهت تولد فرزند پسر برای خانواده و روشن داشتن چراغ محراب است که این روشنایی برای خانواده ایرانی باستان روشنی، پاکی، طراوت، سازندگی، زندگی و تندرستی را به ارمغان می آورد از این رو تکرار جمله: افروخته باد آتش را در دعاهای ایرانیان باستان و سرود آتش به کرات می بینیم.
اما اینکه از چه زمانی جشن های آتش مرسوم شد؟ و دلیل آن جشن ها چه بود؟ و بعد از گذشت قرن ها و گسترش اسلام در ایران چه تغییراتی کرد؟ سؤالاتی است که سعی شده است در این مقاله به آن پاسخ داده شود.
درباره چگونگی پیدایش آتش داستان ها و روایات بسیار زیادی در کتب مختلف ذکر شده است رایج ترین این روایت ها، داستانی است که فردوسی در شاهنامه خود به آن اشاره کرده است. هوشنگ پادشاه پیشدادی در صحرایی بزرگ، ماری سیاه رنگ می بیند، سنگی به سوی مار پرتاب می کند. از سایش سنگ با خس و خاشاک آتشی برپا می شود و مار سیاه فرار می کند. با این روایت تاریخی می توان گفت: با روشن شدن آتش سنبل برکت و آسایش و رویش، مار نماد بدی و دشمنی فرار کرده ونیکی بر بدی غلبه پیدا می کند. از آن به بعد مردم برای یادبود چنین روز مبارکی هر ساله در همان هنگام جشنی بزرگ برپا می کردند که آن را «جشن سده» نامیدند جشنی که قسمتی از آن با تحریفی شگرف امروزه در کشور ما به عنوان چهارشنبه سوری برگزار می شود.
البته برای برگزاری این جشن دلایل دیگری نیز ذکرشده است مثل اینکه: این روز مصادف با تولد صدمین فرزند کیومرث است که به همین مناسبت آن را جشن سده می نامند. برخی می گویند: دراین روز پنجاه شب و پنجاه روز از زمستان بزرگ گذشته است و به همین مناسبت مردم این شب را جشن می گیرند. برطبق روایتی تعداد فرزندان حضرت آدم (ع) به عدد صد رسید و برخی این روز را روز پیروزی برضحاک نیز می دانند.
بالاخره اینکه می توان گفت: اعتبارآتش در نزد ایرانیان چنان بود که مردم دوره ساسانی آتش را درمجمرهای زیبا و عودسوزها همراه با چوب های خوشبوکننده می سوزاندند و به احترام از دست رفتگان خود برای زنده ماندن یادشان آتش روشن می کردند. این فرهنگ باستانی بعد از انحلال دولت ساسانی و ورود اسلام به ایران با صنعتی شدن شهرها وپیشرفت های فرهنگی و دستاوردهای جدید با آدب و رسوم مردم متمدن عصر حاضر و با آموزه های مقدس اسلام چنان در آمیخت که هنوز که هنوز است برای سرسلامتی و تندرستی و دوری از چشم زخم واز بین بردن میکروب ها مردم دانه های خوشبو چون اسفند و کندر می سوزانند و درمزارهای شریف عود آتش می زنند. مردم ما به سوی چراغ و روشنایی روز این بار با تضمین اینکه نشانه ای از حضور خدا و خالق و واحد بودن اوست قسم یاد می کنند و سردرخانه های زائران اماکن مقدسه و خانه نو عروسان را چراغانی و برمزار شهیدان و عزیزانشان به منظور یاد بود و زنده نگه داشتن یادشان لاله و شمع روشن می کنند. ایرانیان مسلمان با فرهنگ غنی برگرفته شده از دوران کهن هنوز هم وقتی پس از تاریکی، روشنی حاصل می شود. برمحمد خاتم رسولان و خاندانش صلوات می فرستند و تولد نوزاد جدید را باگفتن (چشم و دلت روشن) تبریک می گویند.
امروزه از میان تمام جشن های آتش مثل، «آذرگان» در نهم آذر ماه و «شهریورگان» یا «آذرجشن» تنها «جشن سوری» معروف به «چهارشنبه سوری» و نیز «جشن سده» برایمان به یادگار مانده است. درواقع درحلول بهار، مجموعه آیین های نوروزی از «جشن سوری» (چهارشنبه سوری) آغاز می شود و با آیین سیزده بدر به سرانجام خود می رسد.
درخصوص پیدایش جشن چهارشنبه سوری برخی از محققین معتقدند که این جشن یادگار و بازمانده از داستان گذشتن سیاووش از آتش است که طبق یک رسم کهن برای اثبات بی گناهی مرسوم بوده است و به نام وزنگه یعنی آزمایش ایزدی اجرا می شده است. دراین داستان سیاووش برای اثبات بی گناهی و پاکدامنی خود؛ چهارشنبه پایانی سال 1013 پیش از میلاد از میان خرمن آتش با اسبش به سلامت می گذرد. البته به گفته برخی دیگر از محققین درآخرین روز سال 1013 که چهارشنبه ای بوده است سیاووش؛ مظلوم کشته می شود و از آنجایی که درآیین زرتشتی مراسم سوگواری برمردگان جایز نیست؛ هرساله درچنین روزی یعنی آخرین شب چهارشنبه سال، مردم به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی سیاووش از آتش می گذشتند. به هرحال هیچ محقق و پژوهشگری درخصوص زمان دقیق مراسم جشن سوری به یقین نرسیده است. چیزی که به طور قطع می توان گفت این است که بعد از ورود اسلام و سلطه اعراب به ایران این جشن به نام چهارشنبه سوری معروف شد و روزی مشخص برای آن درنظرگرفته شد. یکی از دلایل ادعای ما منحوس بودن چهارشنبه درنزد اعراب است و مهم تر اینکه اصلا در تقویم ایرانیان روزی به اسم چهارشنبه وجود نداشته است.
عقیده اعراب درمنحوس بودن چهارشنبه می تواند دلیلی برای برپایی جشن سوری درچهارشنبه و تغییر نام آن و درنظر گرفتن یک روز مشخص برای برپایی آن درنزد ایرانیان باشد. چرا که ایرانیان درسنت های خود همیشه تاریکی و نحوست ایام را با برپایی آتش روشن و بیدار ماندن تا رسیدن طلیعه صبح جشن می گرفتند.
یکی دیگر از حدس هایی که برای چگونگی انتقال جشن سوری به شب چهارشنبه می توان زد ارتباط آن با خون خواهی مختار پس از واقعه کربلا است. منقول است وی پس از آزاد شدن از زندان برای آنکه مخالف را از موافق تشخیص دهد فرمان داد تا شیعیان واقعی آن حضرت بربام خانه ها آتش بیفروزند، شب آن فرمان مصادف بوده با شب چهارشنبه آخر سال که همچنان آن شب را ایرانیان پاس می دارند.
درباره اهمیت این جشن نسبت به سایر جشن های آتش ایرانیان می توان گفت: جشن سوری یادآور گوشه ای از تاریخ کهن این آب و خاک است. درکتاب بخارا آمده است که منصور بن نوح از شاهان سامانی در نیمه اول سده چهارم هجری این جشن را برگزار می کند که موجب آتش سوزی درقصر او نیز می شود. جای خوشبختی است که ما ایرانیان با گذشت این همه سال، جشن سوری را هر ساله به شکل ها و گونه های مختلف و ادغام شده در فرهنگی ایرانی اسلامی برگزار می کنیم، درحالی که شواهد نشان از رو به فراموشی رفتن اصل این جشن مفرح و بزرگ دارد تحریفی که جشن سوری را به جشنواره ای جدید اما بی ریشه تبدیل کرده است.
در گذشته های نه چندان دور و بعد از ورود اسلام به ایران مردم برای هماهنگ کردن فرهنگ با اعتقادات دینی شان و برای رونق بخشیدن به این آداب و رسوم زیبا مراسمی تفریحی به آن الحاق کرده اند و آن را بنا بر گویش خود به نام های مختلفی چون گول چارشمبه (اردبیل)، گوله گوله چارشمبه (گیلان)، کوله چووارشمبه (کردستان)، چووارشمبه کولی (قروه، نزدیک سنندج)، و چارشمبه سرخی (اصفهان) می نامیدند. از سنت های زیبا و الحاق شده به جشن سوری در استان های آذری زبان می توان به پاشیدن گلاب به روی هم به نیت داشتن زندگی سعادت بار در استان آذربایجان شرقی، انجام دید و بازدید از مسن ترین فرد فامیل در استان آذربایجان غربی، اجرای مسابقه اسب سواری و پرش اسب از روی آتش در استان اردبیل اشاره کرد که هر سه مورد ریشه در باورهای دینی ما در صله رحم، توجه به ورزش اسب سواری و خوشبو و متبرک شدن با گلاب محمدی دارد.
مردمان جنوب ایران، مردمان آب های نیلگون خلیج فارس و بنادر جنوبی پس از پریدن از روی آتش، با قایق از روی آب می گذرند تا زلالی و برکت مهریه دختر پیامبر بیماری و نحوست را از زندگی آنها بشوید و با اجرای جشن کوزه اندازی و شکستن کوزه نو بلا و مصیبت را شکست خورده از خانه بیرون می کنند.
در استان خراسان نیز بانوان در این شب رشته پلو، عدس پلو، زرشک پلو و ماش پلو پخته و آن را بین افراد فامیل و فقرا، نزدیکان و همسایگان تقسیم می کنند تا سنت الدار و ثم الجار و رسیدگی به فقرا را رعایت کنند.
مردم ادب دوست استان فارس در شیراز برای گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه سوری به سعدیه می روند و از آب استخر سعدیه بر سر و روی دختران می ریزند که این نشان از توجه اسلام به ازدواج در میان جوانان دارد و سپس برای روا شدن حاجاتشان زیر منبر مسجد جامع شهر دعا می خوانند و پس از دعا خواندن، حلوا و آش می پزند.
در غرب ایران جوانان غیور کردستان بعد از جشن و پایکوبی، شال اندازی می کنند. عده ای از جوانان بالای پشت بام خانه ها و کنار درها و پنجره های همسایگان می روند و ضمن خواندن سرود و تصنیف، از دریچه ای، شال را آویزان می کنند. اهل خانه هدیه ای را به شال می بندند که معمولا سکه، تخم مرغ، شاخه نبات، کله قند، جوراب یا نخودچی و کشمش است. این حرکت نیز نشان از توجه اسلام به مهربانی نسبت به هم و هدیه دادن به یکدیگر دارد.
ساکنان استان مرکزی در این شب برای آمرزش اموات مقداری خرما یا شکر پنیر تهیه می کنند؛ و یا حلوا درست می کنند و سر گذر می ایستند و به عابران تعارف می کنند. هر رهگذر وظیفه دارد یک دانه بردارد و قبل از خوردن، برای آمرزش اموات خیرات دهنده، حمد و سوره ای بخواند و سپس خوراکی را بخورد. حال دیدیم که چگونه این فرهنگ زیبا با آداب و رسوم اسلامی رنگ ملی- دینی به خود گرفت.
مردمان استان کرمان نیز با پختن آش چهارشنبه سوری فراهم کردن مقدمات آش با ذکر نام خدا و فرستادن صلوات این روز را جشن می گرفتند بانوان هنگام پاک کردن حبوبات سوره توحید را که نشان از یکتاپرستی دارد تلاوت می کردند و به این صورت غذای خود را به نام خدا و رسولش متبرک می کردند.
در این میان حرکات بسیار زیبا و شادی آوری که هیچ گونه خطر جسمی و روحی برای شرکت کنندگان در این جشن نداشت اجرا می شد. حرکات نمایشی که بیشتر جوانان اجراکننده آن بودند. حرکاتی مثل گرفتن فال که زیباترین آنها به نام فال چهارشنبو در کرمان صورت می گرفته است. فال کوزه میان مردم ارامنه، فال گوش ایستادن که در بیشتر نقاط ایران اجرا می شده است به این صورت که در گوشه ای دنج می ایستادند نیت می کردند و اولین حرفی که از رهگذران می شنیدند جواب نیتشان می شد. جشن کوزه اندازی هم خالی از لطف نبود. کوزه های قدیمی و شکسته را از پنجره بیرون می انداختند تا کهنگی و روزمرگی زدگی از زندگی شان دور شود و با نو کردن کوزه شادابی و طراوت جایگزین شود همانطور که ما امروز با نو کردن وسایل خانه و خانه تکانی آخر سال طراوت را به خانه های خود می آوریم. قاشق زنی یکی دیگر از حرکات مفرح میان جوانان بوده است. در این مراسم دختران و پسران جوان چادری بر سر و روی خود می کشند تا شناخته نشوند و به در خانه دوستان و همسایگان خود می روند. صاحبخانه از صدای قاشق هایی که به کاسه ها می خورد به در خانه آمده و به کاسه های آنها آجیل چهارشنبه سوری، شیرینی، شکلات، نقل و حتی پول می ریزد.
افسوس که امروزه فرهنگ زیبای جشن سوری ما ایرانیان به بدعتی توجیه نشدنی تبدیل شده است بدعتی که نتیجه آن از بین رفتن جوانی و زیبایی و حتی حق حیات انسان هاست. در زمانه ما آتش را به معنای نور و هدایت پاس نمی داریم. ما دشمنان این عنصر طبیعت هستیم با او می جنگیم و سر بسرش می گذاریم در حالیکه همچنان با یک زبانه تیزش می تواند ما را در نوردد. مراسم جشن سوری ما در عصر تکنولوژی با جهالتی وصف نشدنی همراه است که مناظری دهشتناک و وقایعی خطرناک و صحنه هایی دردناک را در پی دارد به طوری که می توان گفت: ما برای خود چهارشنبه سوری صوری را رقم زده ایم.
بله در آن ایام اگر کاری مشابه با حرکات مفتضحانه امروزه ما صورت می گرفت، پریدن از روی آتش بود. آتشی که با گر گرفتن خس و خاشاک به مدت کوتاهی افروخته می شد و زردی چهره شرکت کنندگان در جشن را گرفته و سرخی و زیبایی خود را به آنها هدیه می داد. آتشی که نه صدای مهیبی داشت و نه افروختگی اژدها مسلکی که همه چیز از سلامتی و آسایش و امنیت را ببلعد. آن زمان صدای اسپند در آتش و بوی عود فضای جشن را آهنگین و معطر می کرد و امروزه صدای ترقه و بمب های صوتی و آتش زا با بوی باروت فضای خیابان ها را آلوده می کند. دل دل می کنم که برای افرادی که اینگونه پایکوبی می کنند بنویسم: مگر مرگ آداب و رسوم هم پایکوبی دارد؟