گروه تاریخ انقلاب- در روزهای اخیر سایت شخصی و رسمی آقای اکبر هاشمی رفسنجانی می کوشد تا با مشابهت سازی میان اتفاقات سال‎های ابتدایی انقلاب و فتنه 88 و مشابهت سازی ابوالحسن بنی صدر و محمود احمدی نژاد به توجیه اقدامات رئیس مجمع تشخیص در فتنه 88 به‌ویژه نامه بدون سلام و والسلام او بپردازد، به‌طوری که در آخرین مورد حتی مصاحبه‌ای از آقای هاشمی منتشر کرده که وی در آن، توضیحاتی را درباره نامه‌های سال 58 و 59 به امام خمینی و نامه سال 88 به رهبر معظم انقلاب مطرح کرده و این نامه‌ها را از یک جنس دانسته است.

رجانیوز، در حالی که پیش از این نامه سال 58 تعدادی از اعضای حزب جمهوری اسلامی به امام راحل در مورد بنی‌صدر، منطق و ادبیات به‌کار رفته در آن را با نامه سال 88 هاشمی مقایسه کرده بود، به‌منظور تبیین بهتر موضوع، نامه‌ای از شهید آیت‌الله دکتر بهشتی به امام(ره) در 22 اسفند سال 59 (یک هفته پس از غائله 14 اسفند بنی‌صدر) را بازنشر می‌دهد تا هم نمونه‌ای از ادب نامه‌نگاری به رهبری انقلاب را نشان دهد و هم اصالت خط و روش در برابر اشخاص را. نکته جالب اینکه، شهید بهشتی این نامه را در حالی که ادب و منطق در آن موج می‌زند، برای جلوگیری از هر گونه سوء استفاده تقدیم امام خمینی می‌کند، نه اینکه اول نامه‌اش را به رسانه‌ها بدهد، بعد خدمت امام(ره) ارائه کند:

استاد و رهبر بزرگوار

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

سنگینی وظیفه، فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایق را به عرض‌تان برساند.

دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آنکه جنبه‏ی شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‌‏شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت‏باشد، بینش دیگر در پی اندیشه‏‌ها و برداشت‏های بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند و گفته‏‌ها و نوشته‏‌ها و کرده‏‌ها براین موضوع بینابین گواه.

بینش اول، در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام، سخت ‏به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‏‌ها یا دل‏سوزی‏های بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می‌‏خواهد و زبانش همین را می‌‏گوید و قلمش همین را می‌‏نویسد، اما چون همه‏ی مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.

بینش اول، به نظام و شیوه‏ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‏‌ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر، با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‏های آن، جامعه را به راهی می‌‏کشاند که خود به خود در‌ها را به روی ارزش‏های بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام می‌‏گشاید.

بینش اول، روی شرایطی در گزینش مسؤولان تکیه می‌‏کند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت ‏بر همه‏ی سطوح راه می‌‏برد. بینش دیگر، بیشتر روی شرایطی تکیه می‌‏کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی‌مبالات‏‌ها یا کم مبالات‏‌ها در همه‏ی سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آن‏‌ها برسرنوشت انقلاب هموار می‌‏سازد.

شاید برای شما شنیدن این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسانی که در طول سال‏های اخیر در راه حاکم شدن اسلام اصیل بر جامعه‏ی ما کوشیده و رنج‏‌ها برده‏اند و در طول این سال‏‌ها به مقتضای طبیعت و ماهیت نظام اداری رژیم شاهی، درهمه‏ی سازمان‏های لشکری و کشوری همواره در اقلیت‏ بوده و زیر فشار اکثریت غرب‌گرای یا شرق‌گرای حاکم بر این سازمان‏‌ها به سر برده ‏اند، هم اکنون در جمهوری اسلامی هم که امام در رأس آن است و تنی چند از فرزندان امام نیز بخشی از مسؤولیت‏‌ها را برعهده دارند و مردم عزیز ما نیز در صحنه ‏‌ها حضور دارند، دوباره تحت فشار‌‌ همان اکثریت قرار گرفته ‏اند، این اقلیت مؤمن که اگر حمایتش کنند، می‌‏رود که اکثریت ‏شود، امروز ذلت و خذلان مؤمنان را در جمهوری اسلامی با پوست و گوشت و استخوان لمس می‌‏کنند که با چماق ارتجاع می‌‏کوبندشان و با کارشکنی‏‌های رنگارنگ، سد راه حرکت اسلامی و اصلاحی آن‏‌ها می‌‏شوند، با استظهار به ستون پنجم دشمن که در همه‏ی این سازمان‏‌ها جا خوش کرده‏اند و با اطمینان به حمایت گروهی از مسؤولان امروز و دیروز.

اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می‌کند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می‌شود و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد... نظر ما این است که رشد کمی و کیفی دارندگان بینش اول (اسلام فقاهتی و خط اصیل امام) به لطف الهی امروز به آن درجه رسیده است که نهادهای لشکری و کشوری به وسیله صاحبان این نوع بینش اداره شود و اداره جمهوری اسلامی بر پایه یک بینش استوار شود.

برادران گفتند که نوارهای مربوط به سخنان رئیس جمهور در اصفهان را خدمت‌تان داده‌اند که دانش آموزان و کارمندان را به مقاومت در برابر اقدامات دولت تشویق می‌کند که با نظرات شخصی رئیس جمهور منطبق نیست. نوارهای مربوط به ارتباط مستقیم برخی از کارگردانان اعتصاب اخیر شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با دفتر رئیس جمهور و آقای زنجانی دستیار رئیس جمهور نیز در اختیار مسئولان قضایی است.

با کمال تأسف، نواقص موجود در این انجمن‌های اسلامی و برخی از اعضای آن‌ها و نفوذ عناصر ناخالص در این انجمن‌ها و نهاد‌ها را وسیله‌ای برای سرکوبی کل نهاد‌ها و خارج کردن آن‌ها از صحنه قرار داده‌اند تا همین چند قدم کوتاه نیز که در راه حاکمیت اسلام بر سازمان‌های لشکری و کشوری جلو رفته‌ایم، خنثی شود.

امروز در بیشتر دستگاه‌های نظامی و انتظامی و مؤسسات و سازمان‌های دیگر، جریان‌هایی می‌گذرد که عناصر متدیّن و دل‌سوخته را بسیار افسرده کرده و می‌کند. این‌ها احساس می‌کنند به جرم اینکه در راه حاکم شدن اسلام تلاش کرده و با مخالفان حاکمیت اسلام بر ارتش و شهربانی و ژاندارمری و نهادهای دیگر دولتی درگیری و ستیز داشته‌اند، امروز در جمهوری اسلامی با حمایت رئیس جمهور وهمفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با هم‎دستی خلقی‌ها همه جا سرکوب می‌شوند و می‌روند که به سرنوشت مؤمنان در جنگ اصحاب اخدود دچار گردند "و ما نقموا منهم الّا ان یومنوا بالله العزیز الحمید".

امام عزیز،

به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره‏ی افسرده‏‎ی این‏‌ها را ببینم و ندای "یا للمسلمین" آن‏‌ها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می‌‏کنم "و فی العین قذی و فی الحلق شجی".

این روز‌ها مکرّر با خود می‌اندیشم که‌ای کاش زیر بار این مسئولیت سنگین که با تأکید بر عهده‌ام نهادید نبودم، تا می‌توانستم به کمک آن‌ها لااقل فریادی برآورم، زیرا فریاد از یک طلبه زیبنده است اما از یک مسئول انتظار اقدام می‌رود، نه فریاد و اگر اقدام کنم با این شائبه جگرسوز روبه‌رو می‌شوم که دفاع از مظلومان نیست، جنگ قدرت است میان سران، از روی هوا‌ها.

با استفاده از حمایت‌های مکرّر شما اینک همه نهاد‌ها کوبیده می‌شوند، مجلس، دولت، دستگاه قضایی و نهادهای انقلاب و هر چند در کوبیدن این‌ها موفق نشده‌اند، ولی نه خطرشان را می‌توان نادیده گرفت، نه ضررشان، که همه را از خدمت گسترده‌تر به مردم محروم و ایثارگرمان باز می‌دارند.

آقای رئیس جمهور در کارنامه‌شان که پریروز به صورت سرمقاله در روزنامه‌شان منتشر شده و رسماً دستگاه قضایی را به ایجاد یک بلوای جدید در جامعه تهدید می‌کند که اگر دستگاه قضایی بخواهد ایشان را با کسانی که در حوادث روز چهاردهم اسفند دانشگاه تهران زخمی و مصدوم شده و در دادسرای تهران از ایشان شکایت کرده‌اند، از نظر رسیدگی قضایی در دو کف مساوی بگذارد، از ریاست جمهوری کناره گیری خواهد کرد، آیا ایشان خواهان آن نوع دستگاه قضایی هستند که اگر کسی از رئیس جمهور شکایت کرد، با دو طرف شکایت یکسان رفتار نکند؟

لازم است به اطلاع حضرتعالی برسانم که طبق سندی که به مقامات قضایی داده شده و مربوط به دستور کار مراسم چهاردهم اسفند است صریحاً گفته شده است که اگر درگیری پیش آید، مأموران انتظامی موظف‌اند افرادی را که دستگیری می‌کنند به گارد ریاست جمهوری تحویل بدهند.

ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آنقدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهم‌ها افزوده شده است و هرگز باور نمی‌کردیم که آقای بنی صدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.

امام بزرگوار، به حکم وظیفه عمومی "النصیحه لائمة المسلمین"، عرض می‌کنم:

1- در ماه‌های اخیر صدای پای امریکای توطئه گر و هم‌دستان و هم‎داستانان او گسترده‌تر از پیش شنیده می‌شود.

2- دنباله زنجیروار توطئه‌های غرب و شرق که متأسفانه خود را پشت سر رئیس جمهور پنهان کرده‌اند بیش از پیش نمایان است.

3- پناه دادن رئیس جمهور به مخالفان حاکمیت اسلام، عرصه کار را بر همه کسانی که شب و روز در این راه تلاش کرده و می‌کنند، روز به روز تنگ‌تر می‌کند.

4- در تلاش‌های اخیر رئیس جمهور و همفکران او این نکته به خوبی مشهود است که برای حذف مسئله رهبری فقیه در آینده سخت می‌کوشند. این‌ها در مورد شخص جنابعالی این رهبری را طوعاً یا کرهاً پذیرفته‌اند، ولی برای نفی تداوم آن سخت در تلاش‌اند. در سخنان اخیر آقای مهندس بازرگان در امجدیه در برابر شعار درود بر منتظری امید امت و امام، این مطلب بخوبی مشهود است.

5- ما از‌‌ همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنی صدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند.

در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمت‌تان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هر چه بیشتر نیرو‌ها و نفی هر نوع تنگ نظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنی صدر داده شد. این‌ها و نظایر این‌ها دلیل روشنی است بر اینکه شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور، مطلوب ما بوده است و با آن‌ها هیچ مسئله شخصی نداریم.

6- بنابراین اختلاف این آقایان با ما بیش از هر چیز به مسائلی مربوط می‌شود که برای حضرتعالی و ما و همه نیروهای اصیل اسلامی یکسان مطرح است. این اختلاف به خصوص در مورد رعایت یا عدم رعایت کامل معیارهای اسلامی در گزینش افراد برای کار‌ها و در برخورد قاطع با جریان‌های انحرافی است. خود شما به یاد دارید که این‌ها در مورد آقای امیر انتظام و آقای فرید و تأکید جنابعالی بر کنار گذاردن آن‌ها چگونه عمل کردند.

7- برای حضرتعالی در مقام رهبری روشن است که اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می‌کند، نه مشکلات موجود دینی و فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می‌شود، و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل آورد.

8- برای اینکه نقطه نظرهای تفصیلی بینش اول در همه زمینه‌های معنوی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، دفاعی و سیاسی با صراحت کامل روشن شود، ما این نقطه نظر‌ها را تنظیم و منتشر کردیم، تا برای امت و امام اصول برنامه پیشنهادی صاحبان بینش اول برای اداره امور جمهوری اسلامی بر پایه قانون اساسی روشن باشد.

9- نظر ما این است که رشد کمی و کیفی دارندگان بینش اول به لطف الهی به آن درجه رسیده است که نهادهای لشکری و کشوری به وسیله صاحبان این نوع بینش اداره شوند و اداره جمهوری اسلامی بر پایه یک بینش استوار گردد.

10- با همه این احوال، چندی است که این اندیشه در این فرزندتان و برخی برادران دیگر، قوت گرفت که اگر اداره جمهوری اسلامی به وسیله صاحبان بینش دوم را در این مقطع اصلح می‌دانید، ما به‌‌ همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیرو‌ها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم.

این بود خلاصه‌ای از آنچه لازم دانستم با آن پدر بزرگوار و رهبر عزیز در میان بگذارم تا مثل همیشه با تصمیم پیامبرگونه‌تان راه را برای ما و همه مردم مشخص کنید و دعایم این است که خدایا امام عزیزمان را در این تصمیم گیریهای دشوار یار و رهنما باش.

با بهترین درود در پایان

فرزندتان. محمدحسینی بهشتی