باسلام

همچنان مرور تاریخ کربلا:

1- عمر سعد در کربلا صدای یکی از یاران خود به نام عروه زد و به او دستور داد به لشکرحسین برو از او بپرس برای چه به این سرزمین آمده ای؟عروه سرش را پایین انداخت و حرفی نزد.میدانی چرا؟

آخر او نامه به امام حسین(ع) نوشته و او را به کربلا دعوت کرده بود.و میدانی که بسیاری از سپاهیان صورت خود را پوشانده تا شناسایی نشوند آنهم به همین دلیل؟

2-ابن زیاد در مسجد کوفه سرکیسه بیت المال را گشود و به مردم پای منبرش داد.عده ای گفتند به به.نرفته به جنگ این همه سکه و پول . برویم چه خبر خواهد شد.مردم در صف خرید شمشیر برای جنگ با اباعبدالله ایستاده اند.

در این هیاهو عده ای به فکر سلاح نیستند.برای چه؟ آیا آنها جنگ با حسین را گناه می دانند؟نه اشتباه نکنید.آنها بدون سلاح با لشکر می روند تا اسمشان در لیست قرار گرفته و بعدا پول دریافت کنند.آنها می گویند در جنگ شرکت نمی کنیم و در گوشه ای می مانیم تا جنگ تمام شود.

آنها سیاهی لشکرند.

اما آیا اهل بیت پیامبر با دیدن آن سیاهی لشکر به ترس نمی افتد؟

در روز عاشورا در تاریخ داریم بر بدن مبارک مولایمان با شمشیر و نیزه می زنند.فکر می کنید آنان که نداشتند کیانند؟