< type="text/java">

جواد محدثی : آینه ای برمی داریم و به تماشای مکارم اخلاقی حضرت رضا(ع) می ایستیم.
باشد که در این نگاه، کاستی های خود را در سایه کمالات امام بشناسیم و گام در راه کمال برداریم:


فیض کاشانی نقل می کند:
«مناقبش والا، صفات شریفش درخشان، مکارمش حاتم گون، تبار ارجمندش نبوی، نفس شریفش هاشمی است. از مزایای او هر چند شمارند، بزرگ تر از آن است و از مناقبش هر چه گویند، والاتر از آن است.»


به تعبیر پدر بزرگوارش حضرت کاظم (ع): پس از من مقام امامت از آن فرزندم علی است که همنام علی و علی است. علی نخست، علی بن ابی طالب است، که از آن حضرت، فهم و حلم و نصرت و مودت و پارسایی و دین را به میراث برده و علی دوم، علی بن الحسین است که محنت و صبر برناگواری های امام سجاد به حضرت رضا(ع) رسیده است.
***
ابراهیم بن عباس نقل می کند:
هرگز ندیدم حضرت رضا(ع) در کلامش به احدی جفا کند. هیچ وقت سخن کسی را قطع نمی کرد تا او از کلام خود فارغ شود. هرگز پیش همنشینان، پای خود را دراز نمی کرد، تکیه نمی داد. غلامان و خدمتکاران را ناسزا نمی گفت.
گاهی هر سه روز، یک بار ختم قرآن می کرد و می فرمود: اگر بخواهم می توانم در مدتی کمتر ختم کنم، ولی از هیچ آیه ای نمی گذرم مگر این که می اندیشم کجا و درباره چه چیزی نازل شده است.
نماز شب و نماز شفع و وتر و نافله صبح را هیچ گاه چه سفر و چه در حضر، ترک نمی کرد.
***
شیوه برخوردش با مردم، همراه با حسن خلق و ادب و احترام و تواضع بود. در حد توان حاجت نیازمند را برمی آورد. خنده بلند و صدادار نمی کرد، بلکه لبخند می زد، کار نیک و صدقه پنهانی بخصوص در شبهای تاریک زیاد انجام می داد. روزی وارد حمام شد. یکی از مردم که حضرت را نمی شناخت از او خواست که بر او کیسه بکشد. حضرت رضا(ع) نیز پذیرفت و مشغول کیسه کشیدن او شد. افراد حاضر آن شخص را متوجه ساختند که این مرد، علی بن موسی الرضاست. شروع کرد به عذرخواهی. ولی حضرت کار خود را ادامه می داد و او را دلداری می داد تا ناراحت نباشد.
بر کار خادمان خویش نظارت داشت و اگر خلافی می دید، مشفقانه تذکر می داد. روزی یکی از غلامان، میوه ای ناقص خورد و به دور انداخت. حضرت فرمود: سبحان ا... ! اگر شما از آن بی نیازید، کسانی هستند که به آن محتاج اند. آن را به کسی بدهید که نیازمند است. و اینگونه درس قناعت و پرهیز از اسراف داد.
***
می فرمود: ما خاندان، «عفو» را از آل یعقوب به ارث برده ایم، «شکر» را از آل داود و «صبر» را از آل ایوب.
اخلاق والای او سرشار بود از بزرگواری و کرامت. یکی از هاشمیان بسیار دوست داشت خدمت حضرت برسد و سلامی عرض کند. اما هیبت و عظمت امام مانع می شد. یک بار حضرت رضا(ع) مختصر کسالتی داشت و مردم به عیادتش می رفتند. به او هم گفتند: اگر قصد تشرف و دیدار داری، فرصت مناسبی است.
وی به عیادت امام رفت. حضرت او را تکریم کرد و مورد لطف قرارداد. چند وقت بعد، آن شخص که نامش علی بن عبدا... بود بیمار گشت. حضرت رضا(ع) به عیادتش رفت و آن قدر نشست تا افرادی که در خانه اش بودند همه بیرون رفتند.
خادمش یاسر نقل می کند: وقتی حضرت رضا(ع) تنها بود (و از برنامه های حکومتی و تشریفات دور بود) همه همراهان و اطرافیان را از کوچک و بزرگ، دور خود جمع می کرد، با آنان حرف می زد و گرم می گرفت و همدم و مونس آنان می شد و هنگام غذا نیز همه آنان را از کوچک و بزرگ، حتی کارپرداز خانه و حجامت کننده و دربان و... را هم صدا می کرد و با خودش سر سفره می نشاند و با هم غذا می خوردند.
***
از فکر محرومان و فقیران غافل نمی شد. وقتی برای حضرت غذا می آوردند، یک سینی می طلبید و کنار سفره می گذاشت. آنگاه از بهترین طعام های سفره در آن می گذاشت و دستور می داد که آن را به مساکین بدهند.
به مهمان خویش بسیار عنایت داشت و خدمت می کرد و از مهمانش کار نمی کشید. یکی از اصحاب به نام محمد بن عبیدا... قمی گوید: خدمت حضرت بودم. بسیار تشنه بودم ولی نمی خواستم از حضرت آب بطلبم. حضرت خودش آب طلبید و کمی نوشید و به من داد و فرمود: ای محمد !بنوش که آب خنک و گوارایی است.
یاسر، خادم حضرت نقل می کند: وقتی مشغول غذا بودیم، حضرت ما را احضار نمی کرد و در پی کاری نمی فرستاد. تا آنکه از غذا فارغ شویم. یا اگر سراغشان می رفت و سر سفره غذا بودند، می فرمودند: بلند نشوید تا غذایتان تمام شود.
و این چنین به مکانت انسانی افراد احترام می گذاشت، هر چند غلام و خدمتکاربودند!
***
قدرشناس نعمت ها و شاکر مواهب الهی بود.
نظافت و بهداشت را بسیار مراعات می کرد. مسواک می زد و به تلاوت قرآن می پرداخت.
شب ها کم می خوابید و بسیار بیدار بود.
در رختخواب هم که بود، قبل از خواب قرآن تلاوت می کرد. چون به آیه ای می رسید که در آن یادی از بهشت یا جهنم بود، از خداوند بهشت می طلبید و از دوزخ به او پناه می برد.
اهل دعا و نیایش و ذکر بود. بسیار نماز می خواند و از آن لذت می برد. هرگز روزه سه روز در هر ماه از او فوت نمی شد. می فرمود: این معادل است با روزه همه دهر.
***
این فضایل و کمالات است که دل را شیفته او می سازد و سخنانش برجان می نشیند و رفتارش الگو می گردد و هر بزرگی و صاحب حشمتی عزت و سربلندی خود را در آستان بوسی او می داند.
گدای کوی تو در رتبه، کم ز سلطان نیست
ولایت تو کم از حشمت سلیمان نیست
برای اهل ولا، معنی نمازی تو
نماز عشق مرا قبله نیازی تو
حریم قدس تو دریای جود و احسان است
مزار پاک تو، دارالشفای ایران است
کنار قبر تو، درمان هر چه بیماری است
کرامت حرمت، رفع هر گرفتاری است...
باشد که در این آینه «کمال نما» بنگریم و گامی به سوی کمال برداریم.