جواد محدثی

انگیزة سؤال
بزرگان گفته‌اند: «سؤال»، کلید گنج معرفت و فهم است؛ اما کدام سؤال و از چه کسی و با چه انگیزه‌ای؟
بعضی تشنة دانستن و آموختن‌ می‌باشند و هر فرصت را غنیمت می‌شمارند و محضر هر دانا را فرصتی نیکو می‌دانند؛ تا بپرسند و بیاموزند.
بعضی هم «سؤال» را وسیلة آزمایش و سبک و سنگین کردن طرف و احیاناً تحقیر و توهین قرار می‌دهند.
پس، «پرسیدن» هم ادب و آدابی دارد.
مردی شامی به حضور حضرت علیعلیه‌السلام رسید و گفت: یا علی! چند سؤال دارم که می‌خواهم بپرسم (و قصد او فهم و یادگیری نبود؛ بلکه شاید بتواند ابّهت و شخصیت امام را بشکند).
حضرت علی‌علیه‌السلام فرمود:
«سل تفقها و لا تسئل تعنتا، فان الجاهل المتعلم شبیه بالعالم، وان العالم المتعسف شبیه الجاهل1؛
برای فهمیدن بپرس؛ نه به قصد به زحمت انداختن دیگری؛ زیرا که جاهلی که می‌خواهد بیاموزد، شبیه داناست. دانایی که با برتری‌طلبی، قدم در بیراهه می‌نهد، شبیه جاهل است».
این گونه سؤال کردن، یا ریشه در غرور و تکبر دارد یا از روی عناد و خصومت است. گاهی برخی دچار غرور علمی می‌شوند و برای این که دانش خود را به رخ دیگران بکشند، از آنان سؤال می‌کنند و قصدشان این است که اگر پاسخ را بگویند، سطح فکر سؤال کننده مشخص شود و اگر از جواب دادن ناتوان باشند، جهل پاسخ دهنده روشن شود و تحقیر شود.
در هر دو صورت، چنین سؤال کردنی، به قصد فهمیدن و زدودن جهل از خویش نیست؛ بلکه به زحمت انداختن طرف، ملامت، نکوهش و خوار ساختن او در نظر است (و به تعبیر امام، از روی تعنت است؛ نه تفقه) و این، نه کاری است عاقلانه!
حضرت امیرعلیه‌السلام چنین شخصی را به جاهلان تشبیه می‌کند؛ چون کارش جاهلانه و متکبرانه است؛ نه کار علمی و حقیقت‌جویی؛ اما آن که از روی «تفقه» و رسیدن به درک عمیق، می‌پرسد و سؤالش با انگیزة شبهه‌زدایی از خویش و کاستن از بار جهل خود است، چون در مسیر دانایی گام می‌نهد، همچون دانایان است.

سؤال آزمایشی
در قدیم، گاهی کسانی در روستاها بودند که پای منبرها چیزهایی از مسائل تاریخی یا احکام شرعی آموخته بودند و گاهی طلبة تازه وارد به آن منطقه را با طرح سؤال‌هایی معماگونه و پیچیده، به دام می‌انداختند و به این صورت، هم می‌خواستند فضل فروشی کنند و دانسته‌های خود را به رخ بکشند و هم اگر حسد داشتند، می‌خواستند او را بشکنند.
اکنون هم گاهی در جلسات علمی و پرسش و پاسخ، چنین سؤال‌هایی دیده می‌شود و این، دور از «ادب سؤال» است.
ناگفته نماند که گاهی پرسنده، داناست؛ ولی در محضر یک عالم فرزانه و دانشمند مطلع، سؤالی مطرح می‌کند؛ نه به قصد این که خودش چیزی بیاموزد؛ بلکه برای زبان گشودن آن دانا و بهره بردن همنشینان دیگر است و این، بسیار نیکوست و به غنای مجالس و نشست‌ها، می‌انجامد.
امیرمؤمنانعلیه‌السلام در سخنی فرموده است:
«الا رجل یسال فینتفع و ینفع جلسائه2؛
آیا کسی نیست که بپرسد تا هم خودش سود ببرد و هم به هم‌نشینانش سود برساند»؟
بسیاری از سؤال‌ها که پرسندگان فرصت‌شناس و آگاه، از دانایان فاضل پرسیده‌اند، این ثمره را داشته که دامنة علوم دیگران را گسترش داده و به باروری دانش، کمک کرده است.

سؤال‌های بیهوده
حوزة «سؤال»، حوزه‌ای گسترده است.
چه باید پرسید؟
از که باید پرسید؟
چگونه باید پرسید؟
با چه هدف و انگیزه‌ای باید سؤال کرد؟
در برخورد با جواب و جواب دهنده، چگونه باید بود؟
پاسخ‌ها را با چه معیارهایی باید سنجید و محک زد؟
وقتی امام علیعلیه‌السلام بر فراز منبر و در جمع یاران می‌فرمود: «پیش از آن که مرا از دست بدهید، بپرسید، همانا من به راه‌های آسمان، آشناتر از راه‌های زمینی‌ام»، ای کاش نکته‌های سودمند و سؤالات مفید می‌پرسیدند؛ تا نسل‌های آینده هم بهره‌مند می‌شدند؛ نه مثل آن کوته فکر و مغرض که پرسید: در سر و صورت من، چند تار مو وجود دارد!
کسی از امام صادقعلیه‌السلام پرسید: آب، چه طعمی دارد؟
حضرت که می‌دانست هدف او از سؤال، نه دانستن، بلکه آزمودن است، فرمود: برای فهمیدن بپرس؛ نه به زحمت انداختن و آزمودن (سل تفقها و لا تسأل تعنتاً)؛ ولی باز هم برای آن که سؤال او را بی پاسخ نگذارد، در جمله‌ای کوتاه و زیبا فرمود:
«طعم الماء، طعم الحیاه3؛
طعم آب، طعم زندگی است»!
پرسیدن از چیزی که هیچ ثمر و اثری ندارد و دانستن آن هم به درد نمی‌خورد، جزء «سؤال‌های بیهوده» است. در سخنان امیرمؤمنانعلیه‌السلام است:
«سل عما یعنیک و دع ما ملایعنیک4؛
از چیزی بپرس که به تو مربوط باشد (و به کارت آید) و واگذار آن چه را به دردت نمی‌خورد»!
اگر سؤال بیهوده وجود دارد، به خاطر آن است که علم بی‌ثمر وجود دارد؛ علمی که نه به درد دنیا می‌خورد و نه بهرة اخروی دارد. از رسول خداصلی‌الله علیه‌وآله نقل شده است:
«نعوذبالله من علم لا ینفع5؛
به خدا پناه می‌بریم از علمی که به درد نمی‌خورد».
از حضرت عیسی نیز چنین نقل شده است:
چه بسیارند درختان؛ ولی همة آنها میوه ندارند.
چه بسیارند میوه‌ها ولی همة آنها پاکیزه و گوارا نیستند و چه بسیارند دانستنی‌ها؛ ولی همة آنها سودمند نیستند.6
علم، بازیچه و هوس نیست.
با کلید سؤال هم نباید بازی کرد.
سوال‌های خوب و مفید، از عالمان پخته و فرزانه، دربارة موضوعات کاربردی و نافع، آن هم به قصد افزودن علم و بهره‌بردن از محضر دانشمندان، از آداب درست پرسیدن است.

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، حکمت 320.
2. ری شهری، العلم و الحکمه فی الکتاب و السنه، ص 242.
3. طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 72.
4. العلم و الحکمه فی الکتاب و السنه، ص 278.
5. فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج1، ص 80.
6. همان، ص 81.