سال چهل و دو، امام(ره) یک پیغامی دادند به علمای مشهد که من ببرم به آنها ابلاغ کنم. آن پیغام عام این بود که من بگویم به آقایان که بدانید اسرائیل دارد مسلط میشود و امور اقتصادی ما، امور سیاسی ما را، دارد قبضه میکند. خب این یک چیزی بود که احتیاج به استدلال، آن روز نداشت، یعنی واقعا اگر کسی یک مقدار خبر از حوادث و وقایع داشت، این را با خواندن روزنامه ها، با اطلاع از رفت و آمدها، مسافرتها، دیدارهای شاه و دیگران و دیگران میفهمید. حالا امام(ره) این را عن بصیرة و ابتلاء بیان میکرد. من رفتن پیش یکی از آقایان مشهد، از جمله کسانی که این پیغام را بهشان دادند، یکی از ملاهای معروف آن روز مشهد بود. ایشان گفتند نه، اسرائیل مشغول سلطه گری نیست بر ایران. گفتم خب چرا هست. گفت به چه دلیل؟ استدلال. حالا استدلال خب این جاها چست مثلا، آدم چه جور استدلال کند؟ مثلا استدلال خواهد کرد به گزارش فلان روزنامه خارجی که در روزنامه ما منعکس شده، یک چیزی نقل کرده. شبهه میکرد که خب روزنامه که خبر واحد است، موثق نیست. حالا شما بیا درست کن این را، که این خبر واحد را این جا خدشه نکن.
شما ببینید یک آدمی که بصیرت به امور دنیا ندارد، مسائل را نمیفهمد، جریانات را تشخیص نمیدهد، دشمنی ها را حس نمیکند، دشمن را نمی شناسد، از خطر اصلا آگاه نمیشود تا وقتی که خطر بیاورد بغلتاند ببردش. این را چه جور میشود، با چه بیانی، با چه دم مسیحایی میشود این را کشاند توی ماجرای نیاز جامعه؟ واقعا نمیشود. آن روز این کسانی که عقب می ماندند از جریانات و همانطور که گفتیم واقعا لنگری میشدند و نمی گذاشتند حتی پروازکنندگان این راه، فداکاران این خط هم بزنند خودشان را به آب و آتش، بروند جلو، اینها مانع آن کارها بودند که سوء نیت هم نداشتند، بی خبر بودند از ماجرا.

منبع: کتاب بصیرت و استفامت