سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

سال گذشته در چنین روزهایی، پرونده زندگی پر فراز و نشیب یکی از مردان انقلاب یعنی مرحوم آقای منتظری برای همیشه بسته شد. با توجه به اختلاف‌های او با امام و ماجراهایی که منجر به برکناری وی شد و حمایت همه‌جانبه مخالفین امام و نظام از او در سال‌های اخیر، انتظار می‌رفت که مراسم تشییع پیکر آن مرحوم با حاشیه‌هایی همراه باشد، اما همزمانی فوت وی با حوادث بعد از انتخابات باعث شد که این حاشیه‌ها بیشتر از آنچه که مورد انتظار بود، مراسم را تحت تاثیر و تحت الشعاع خود قرار دهد.

به همین علت، تشییع پیکر مرحوم آقای منتظری نه تنها در حد و اندازه  و در شأن یک مرجع تقلید، که حتی شبیه مردم عادی هم برگزار نشد! این را همه کسانی که در تشییع سایر علما و مراجع تقلید در قم حضور داشتند و جو عمومی شهر قم را شاهد بودند، شهادت می‌دهند. در عوض مراسم تشییع پیکر آقای منتظری به یک میتینگ سیاسی تبدیل شد که جماعت سبز، آن مرحوم را حتی از قرائت فاتحه و صلوات، محروم و با شعارهای سیاسی و گاه اهانت آمیز بدرقه‌اش کردند!

البته این پایان زندگی آقای منتظری نبود، پایان واقعی زندگی سیاسی او زمانی بود که در برابر امام بزرگوار ایستاد و فروردین ماه سال ?? از قائم‌مقامی رهبری برکنار شد. با توجه به شخصیت خاص امام و جایگاه، نفوذ و محبوبیت ایشان در میان مردم، طبعا ایستادگی و مقاومت هرکسی در برابر امام، با هر سابقه‌ی مبارزاتی و با هر پشتوانه‌ی مردمی، به منزله نابودی همیشگی او بود. (مثل بنی صدر که رای اکثریت مردم ایران را به همراه داشت و یا مرحوم بازرگان و برخی دیگر از چهره‌های ملی و مذهبی)

این مهم نیست که رسانه‌ها و گروه‌های سیاسی و یا ضدانقلاب داخلی و خارجی چه می‌گویند و چه ادعاهایی می‌کنند. مهم این است که ببینیم شخصیت‌های مختلف در جامعه و در زندگی عموم مردم چه جایگاهی دارند؟ آقای منتظری هم به چنین سرنوشتی دچار شد. یعنی از زندگی مردم ایران دور و به شخصیت محبوب ضدانقلاب و مخالفین امام تبدیل شد! اتفاقا خود ایشان در آخرین سخنرانی خود پیش از مرگ به این حقیقت اعتراف کرده بود که عموم مردم ایران به امام خمینی علاقه دارند.

در حقیقت آقای منتظری، از  عشق و علاقه و محبت مردم به امام به خوبی آگاه بود؛ به همین علت بعد از برکناری، در پاسخ نامه امام تاکید کرد «همان طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازى فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالى و در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرتعالى مى دانم، زیرا بقا و ثبات نظام اسلامى مرهون اطاعت ازمقام معظم رهبرى است.»

آقای منتظری همچنین به سفارش امام مبنی بر عدم اظهار نظر در خصوص مسائل سیاسی جواب مثبت داد و نوشت: «به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبرى حکیمانه حضرتعالى، اشتغال داشته باشم و اگر اشتباهات و ضعفهایى که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، انشاءاللّه با رهبریهاى حضرتعالى مرتفع گردد. و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقه مند تقاضا مى‌کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبرى و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کارى انجام دهند و یا کلمه اى بر زبان جارى نمایند، زیرا مقام معظم رهبرى و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمى خواهند.»

البته علی‌رغم همه مخالفت‌های آقای منتظری با امام، باز هم این لطف امام در حق او بود که اجازه نداد مردم متوجه جزئیات اشتباهات او شوند. ماجرای آقای منتظری اگرچه از چشم مردم عادی جامعه تا حدود زیادی پنهان ماند، اما بزرگان نظام و بسیاری از یاران امام از نزدیک شاهد این مخالفت‌ها و تلاش امام برای بازگرداندن وی به جبهه انقلاب بودند.

به همین دلیل بعد از برکناری آقای منتظری، کسی دچار تردید نشد و ما شاهد صریح‌ترین و قاطع‌ترین برخورد‌ها توسط مسئولان وقت نظام و برخی شخصیت‌های انقلابی آن روزگار (مدعیان سابق خط امام از جمله کروبی، موسوی، عبدالله نوری، صانعی، طاهری اصفهانی، خلخالی و …) بودیم. میرحسین موسوی و عبدالله نوری با صدور بخشنامه‌هایی به ادارات و سازمان‌های دولتی و سپاه پاسداران، دستور جمع‌آوری کلیه تصاویر و عکس های آقای منتظری را از سراسر کشور صادر کردند.

آقای صانعی هم در سخنانی ضمن تایید کامل تصمیم امام، برکناری آقای منتظری را به نفع اسلام و مسلمین دانست و اظهار داشت:«در ایران حاکمیت با اسلام و قرآن و حفظ ارزشها و قداستهاست اگر هم حادثه ای پیش می‌آید نعمتی است از طرف خداوند برای ملت و کسی که حادثه سراغ او آمده است هر چند این حادثه برای امام و امت گران باشد. این تصمیمی که امام امت گرفته اند همانطور که برای ملت مفید بود نسبت به آقای منتظری هم مفید بود. دشمن می‌‌خواست از این کانال یعنی کانال فقه و تعهد و تقوا چه بلائی به سر ما بیاورد؟ هنوز عمقش را نفهمیده‌ایم! خداوند نمی‌خواست که آقای منتظری وسیله ای برای ضربه زدن به اسلام بشود خداوند به آقای منتظری و به مردم لطف کرده است که امام با همه عواطف و علاقه اش وقتی نظام و اسلام را در خطر ببیند از همه عواطف می گذرد و حاصل عمرش را میگذرد و حاصل عمرش را فدا می نماید و به فریاد اسلام و مسلمین می‌رسد.» روزنامه جمهوری اسلامی????/?/??

مرحوم آقای خلخالی هم برکناری آقای منتظری را بعد از مکاتبات بی‌شمار طرفین و ناشی از سه علت اصلی عنوان کرد: «?- حمایت آقای منتظری از مهدی هاشمی به عنوان مفسد فی‌الارض ?- حمایت از لیبرال‌ها و دار ودسته بازرگان  ?- طرفداری از منافقین!» کیهان ??/?/??

همچنین آقایان حمید روحانی، مجید انصاری و هادی خامنه‌ای در میزگردی در دانشگاه تهران ضمن تشریح روند جدایی و برکناری آقای منتظری، از تصمیم امام حمایت کردند و حتی رنج‌نامه حاج سید احمد خمینی را به آقای منتظری با اطلاع کامل امام دانستند. در این میزگرد مجید انصاری از رفت و آمد منافقین زندانی به بیت آقای منتظری خبر داد و ضمن حمایت از اعدام منافقین در سال ??، از جمع‌آوری تصاویر آقای منتظری از سراسر کشور نیز حمایت کرد. کیهان  ??/?/??

مهدی کروبی هم از جمله افرادی بود که خیلی صریح و روشن درباره برکناری آقای منتظری موضع گرفت. وی در سخنانی ضمن اشاره به رنج‌نامه فرزند امام، اظهار داشت : «این حادثه برای حضرت امام خاطره‌ای بسیار تلخ و رنج‌آور بود. به منظور آگاهی هر چه بیشتر مردم از این امر، جزوه‌ای بسیار مستدل، منطقی، مدلل، مستند با اسناد و مدارک لازم به قلم حاج احمد آقا فرزند حضرت امام نوشته شده که منتشر می‌شود. هر کس این جزوه را مطالعه نماید، در می‌یابد که در این ماجرا چقدر امام مظلوم واقع شده‌اند و امام تا چه اندازه طی دو ونیم سال گذشته تلاش کرده‌اند تا چنین حادثه‌ای رخ ندهد. به نظر من انتشار این جزوه بسیار لازم بود تا مردم حزب‌الله از جریانات با اطلاع شوند» کیهان ??/?/??

این جزوه همان رنج‌نامه‌ی معروف حاج سید احمد خمینی خطاب به آقای منتظری است که در پایان آن آمده است :«حضرت آیت الله! اگر از منافقین و لیبرال‌ها و طیف مهدی هاشمی جدا نشوید، مطمئن باشید تمامی حزب‌اللهی‌ها در آخرت در مقابل پیامبر اکرم جلوی شما را خواهند گرفت!»

پس نتیجه می‌گیریم که خط امامی‌های سابق ظاهرا شک و تردیدی نسبت به تصمیم امام نداشتند و حتی گاهی بیش‌ از اندازه، از خجالت آقای منتظری درمی‌آمدند! اما انگار قرار بود این مساله هم به مرور زمان و همزان با رنگ عوض کردن بعضی مدعیان، دچار تغییر شود که شد! این جماعت هزار چهره، نه تنها نامه‌های امام و رنج‌نامه فرزند امام را از یاد بردند که حتی سخنان خودشان را هم فراموش کردند!

البته خود آقای منتظری هم برخلاف نصیحت امام و حتی برخلاف حرف خودشان که قرار بود تنها به تدریس و فعالیت‌های علمی در حوزه بپردازد، بعد از رحلت امام دوباره وارد مسائلی شد که قبلا عتاب شدید امام را به همراه داشت. مخصوصا بعد از دوم خرداد و این توهم که رای ?? میلیونی مردم به سید محمد خاتمی، یعنی شکست و یا تضعیف جایگاه آیت الله خامنه‌ای! جالب اینکه آقای منتظری به صراحت همین نکته را به خاتمی می‌گوید!

اما در مقابل، خروش مردم سراسر کشور و واکنش به موقع علما و روحانیون (مخصوصا حضرات آیات جوادی آملی، امینی، مشکینی، فاضل لنکرانی، سبحانی، هاشمی شاهرودی و …) این توهم را باطل کرد.

سید محمد خاتمی هم در اظهار نظری قاطع و صریح، جواب آقای منتظری را اینگونه داد: «در راس دیدارها، هفته ای یک بار در خدمت مقام معظم رهبری دیدار داریم که از آرا و نظرات ایشان بهره می‌گیریم و اگر مطالبی باشد خدمتشان عرض می کنیم… نظارت عالیه و اشراف عالیه با رهبری است که همه قوای سه گانه زیر نظر ایشان کار می کنند و این خودش یک امر هماهنگی خوبی را ایجاد می‌کند… اگر پیرو امامند و ولایت فقیه را قبول دارند که خب اکثریت دارند، این قانون اساسی ما ولایت فقیه را به عنوان یکی از اصول نظام در آورده و دیگر نظریه فقهی نیست. اصل نظام است و در قانون اساسی ما هم آمده و مخالفت با آن مخالفت با نظام است.»

البته در مقابل خروش مردم و علما، دو گروه همچنان از آقای منتظری حمایت ‌می‌کردند. اول مقلدان سنتی ایشان و دوم گروه‌های اپوزوسیون و مخالف نظام که حرف مشترک این گروه دوم، فقط مخالفت با امام و نظام بود. در حقیقت حمایت از آقای منتظری بهانه‌‌ای بود برای مخالفت با امام!

در همه این سال‌های اخیر هرجا بیانیه‌ای و یا سخنی از این جماعت در حمایت از آقای منتظری منتشر شد، ردپای مخالفت و دشمنی آنها با امام به وضوح دیده شده است. اوج این مساله را می‌توان در فتنه سال گذشته دید که همه گروه‌ها و افراد مخالف با انقلاب، نظام و امام، حول آقای منتظری جمع شدند و از او حمایت کردند.

البته فتنه سال گذشته، برکاتی هم برای ما داشت. اینکه گروه سومی را به آن دو دسته بالا اضافه کرد و پرده از چهره‌ی واقعی آنها کنار زد. اینها مدعیان خط امامی بودند که با شعار «بازگشت به دوران امام!» به صحنه انتخابات آمده بودند اما چند ماه بعد مجبور شدند زیر «تابوت آقای منتظری» گریه کنند و بر سر و سینه بزنند!

مطمئنا منظورم صدور بیانیه‌ی تسلیت نیست، چون شخصیت‌های زیادی پیام تسلیت فرستادند، حتی آنهایی که بعد از تصمیم امام، دیگر به آقای منتظری اعتقادی نداشتنند. البته در میان اشخاصی که درگذشت آقای منتظری را تسلیت گفتند، برخی تنها به جنبه فقهی و علمی وی اشاره و برخی نیز به صراحت به اشتباهات او اشاره کردند (از جمله رهبر انقلاب و آیت الله العظمی مکارم شیرازی) اما رفتار و بیانیه‌های برخی دیگر چنان بود که گویا هیچ مشکلی در گذشته وجود نداشته است!

منظورم «نخست وزیر محبوب!»، «نماینده مادام‌العمر امام!» و «حضرت مرجع خودساخته!» و سایر مدعیان خط امام است که حتی ادعاهای سابق خودشان را در خصوص منتظری فراموش کرده‌ بودند.

حرف من این نیست که آدم‌ها عوض نمی شوند. چرا، عوض می‌شوند؛ به شرطی که مرد و مردانه نیت و حرف دلشان را بگویند و با مردم یک رو باشند! نه اینکه برای ساختن فیلم تبلیغاتی‌شان موقع انتخابات به حرم امام بروند و اشک تمساح بریزند اما موقع عمل به وصایای امام، طور دیگری رفتار کنند. مساله اینجاست که مخالفت آقای منتظری با امام، یک مساله ساده  نبود و فراموش شدنی هم نیست. نمی‌توان خود را خط امامی و یار واقعی امام دانست و همزمان به کسی متوسل شد که امام از او راضی نبود! به هر حال یا مواضع سابق درست است و یا رفتار امروز. مگر می‌شود هر دو درست باشد؟!

حضور کروبی در بیت مرحوم منتظری در میان اعتراض مردم. به نظر شما در این لحظه، یاد رنجنامه حاج سید احمد خمینی هم بوده یا نه؟!

 





      

?-در منزل «قصر بن مقاتل » امام (ع) به عمرو بن قیس رسیدند. پرسیدند: «آیا برای یاری ما آمده اید؟ عمرو بن قیس گفت: «اموال مردم همراه من است. باید آنها را برسانم به صاحبانش. اگربا شما بیایم مال مردم از بین میرود حق الناس گردنم می ماند.

  (کامل ابن اثیر)


?-در یکی از منزلگا هها عبدالله بن مطیع عدوی پیش امام(ع) آمد. گفت: «با این حرکت تو، حرمت اسلام از بین می رود. حرمت قریش و حرمت عرب از بین می رود . خشونت راه می افتد . نرو! »

  (ارشاد جلد 2 ص 73 )


?- پیش از حرکت به مکه، امام(ع) نامه دعوتی برای بعضی بزرگان بصره نوشت. احنف بن قیس یکی از آنها بود. احنف نامه امام(ع) را جواب نداد و به نزدیکانش گفت: «نمی روم. ما خاندان ابوالحسن را تجربه و آزمایش کرده ایم. اینها سیاست سلطنت و جمع مال و نقشه جنگی ندارند. »

(قاموس الرجال، جلد 1)


?-یکی از آنهایی که در بین راه به امام(ع) برخورد نمود ، گفته شده شخصی به نام طرماح بوده که به امام گفت : من همراه شما می آیم ولی الان باید بروم این آذوقه را به خانوا ده ام برسانم. رفت که آذوقه را برساند و خواست که برگردد،خبر شهادت امام و یارانش را به او دادند.


?-یزید بن مسعود نهشلی هم از بزرگان بصره بود که امام (ع) برایش نامه نوشتند. آن قدر از عبیدالله بن زیاد می ترسید که وقتی فرستاده امام(ع) نامه را برای او آورد، فکر کرد شاید این حیله عبیدالله باشد لذا از ترسش، نه تنها نامه را نگرفت که نامه رسان را هم با نامه فرستاد پیش عبیدالله. پسر مرجانه هم  پیک امام را بی درنگ به دار آویخت.


(کامل ابن اثیر جلد 4)


??-شبث بن ربعی از کوفیانی بود که به امام(ع) دعوتنامه نوشت. بعد چون عبیدلله به کوفه آمد و اوضاع تغییر کرد جزو سرداران عبیدالله شد و به جنگ امام (ع) رفت. مدتی بعد با قیام مختار، جزو یاران مختار شد و به خونخواهی امام حسین (ع) برخاست. وقتی هم که مصعب بن زبیر به کوفه حمله کرد و مختار در حال شکست بود، او به لشکر مصعب پیوست و در قتل مختار شرکت کرد.

 





      

به نظر خیلی ساده می آید : امام بگوید همراه من بیا و ما هم بی درنگ برویم.

اما به این سادگی ها هم نیست . از میان مقاتل و کتب تاریخی ?? نفر را به عنوان نمونه ذکر کردم تا ببینید برای همراهی نکردن با پسر پیامبر چه توجیهاتی آورده اند ؟ انصافا با خواندن این مطلب می بینید خیلی هم عجیب نیست . همین الان در جامعه خودمان با این قبیل توجیهات و بهتر از اینها هم روبرو هستیم. عجیب آنهایی بودند که خود را از این دست توجیهات و دلایل خلاص کردند و با امام همراه شدند.


?- ضحاک مِشرَقی  روز نهم  به امام حسین (ع) پیوست ولی با ایشان شرط کرد تا وقتی می مانم که مفید باشد.اگر تنها شدی، من هم می روم چون فایده ای ندارد.

می گوید : هنگامی که دیدم یاران حسین(ع) کشته شدند و نوبت او و خاندانش رسیده و کسی باقی نمانده، گفتم: ای پسر رسول خدا من گفته بودم که تا وقتی جنگجویی داشته باشی همراه تو می جنگم. حسین (ع) گفت: راست گفتی ولی چگونه خود را نجات خواهی داد؟

 قبلا وقتی دیده بودم دشمن اسبها را میکشد ، اسب خود را دریکی از چادرها پنهان کرده بودم. اسبم را بیرون آورده و سوار شدم و از میان دشمن دور شدم.

(مقتل الحسین ابی مخنف)


?-در بین راه در منزل «قصر بن مقاتل » امام(ع) خودشان رفتند سراغ عبیدالله بن حر جعفی. گفتند: «همراه ما می آیی؟ » عبدالله گفت: من آماده مرگ نیستم  ولی اسب قیمتی خودم را تقدیم میکنم. آنچنان اسبی است که اگر سوار آن باشید به خواسته تان می رسید. امام(ع) فرمودند: «ما برای اسب و شمشیرت نیامده بودیم. فقط از اینجا دور شو که فریاد غربت ما را نشنوی.

 (کامل ابن اثیر)


?- عبدالله بن عمر وقتی از حرکت امام(ع) باخبر شد، خود را به ایشان رساند و گفت: «این دولت و حکومت مال اینهاست. خدا به پیامبر(ص) اختیار داد که بین دنیا و آخرت یکی را انتخاب کند و او آخرت را انتخاب کرد. شما هم پاره تن اویید. به همین خاطر، دنیا به احدی از خانواده شما برنمی گردد. سعی نکن.

  (حیاه الامام حسین، باقر شریف)


?-مالک بن نصر ارحبی روز نهم همراه کاروانی از نزدیکی کربلا می گذشت. رفت پیش امام (ع) تا خبر دهد اکثریت مردم کوفه  علیه اویند: حسین (ع) به او گفت: چرا مرا یاری نمی کنید؟ مالک بن نصر گفت: من مقروض و عیالمندم و خداحافظی کرد.

  (مقتل الحسین ابن مخنف)


hamidestan.blogfa.com





      
<      1   2      


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم