گفتار زیر  بخش بسیار کوتاهی از سلسله مباحث مقام معظم رهبری در سال 1353 پیرامون مسئله ی ولایت است. معظمٌ له در این سخنرانی ها که در قالب 6 جلسه در مسجد امام حسن مجتبی (ع)، در شهر مقدس مشهد ایراد شده اند؛ به تبیین پایه های فکری اسلام و بویژه مسئله ولایت پرداخته اند.
 
***
"... ولایت در اصطلاح قرآنی یعنی بهم پیوستگی و هم جبهگی و اتصال شدید یک عده انسانی که دارای یک فکر واحد و جویای یک هدف واحد هستند، در یک راه قدم برمی دارند، برای یک مقصود تلاش و حرکت می کنند، یک فکر و یک عقیده را پذیرفته اند. افراد این جبهه هرچه بیشتر باید بهم متصل باشند و از جبهه های دیگر و قطب های دیگر و قسمت های دیگر خودشان را جدا و کنار بگیرند. چرا؟
برای اینکه  از بین نروند، هضم نشوند، این را در قرآن ولایت می گویند. پیغمبر جمع  مسلمانان آغاز کار را با این پیوستگی  و جوشیدگی بوجود می آورد. اینها  را به همدیگر متصل می کند، اینها را برادر  می کند، اینها را بصورت یک پیکر واحد درمی آورد. بوسیله ی اینها امت  اسلامی را تشکیل می دهد.
جامعه اسلامی را بوجود می آورد. از پیوند اینها  با دشمن ها، با مخالفین، با معاندین، با جبهه های دیگر _ که در آیات ان شاء  ا... خواهید دید _ جلوگیری می کند، مابین  اینها و جبهه های دیگر جدایی  می اندازد. از پیوستن به جبهه ی یهود، از پیوستن به جبهه نصاری، از پیوستن به جبهه مشرکین، اینها را بازمی دارد و هرچه بیشتر سعی می کند صفوف اینها را فشرده و به هم جوشیده بکند.
برای اینکه  اگر اینها به این حالت نباشند،  اگر ولایت نداشته باشند، اگر صد در صد به هم پیوسته نباشند و میان آنها اختلاف بوجود بیاید از برداشتن  بار امانتی که بر دوش آنها است  عاجز خواهند ماند. نمی توانند این بار را به سرمنزل برسانند.
بعدها هم که جامعه اسلامی به یک امت عظیمی تبدیل می شود باز هم ولایت لازم است و اینکه در یک امت چگونه ولایت لازم است و برای چه لازم است؛ بعداً به شرح آن خواهیم پرداخت. ولی اگر در همین جا مقداری دقت کنیم؛ به قسمتی از معنای ولایتی که شیعه می گوید خواهیم رسید، زیرا گفتیم که یک جمع کوچک در میان یک دنیای ظلمانی، در میان یک دنیای جاهلی، باید به همدیگر متصل و مرتبط باشند تا بتوانند بمانند.

اگر با هم چسبیده و جوشیده نباشند، ماندن و ادامه  حیاتشان ممکن نیست و بعنوان مثال جمع مسلمانان آغاز اسلام در میان جامعه جاهلی مکه، یا در اولی که به مدینه آمده بودند را یادآوری کردیم.

مثال دیگر آن، جمع کوچک تشیع در زمان خلافت  های ضد شیعی و ضد اسلامی در تاریخ  آغاز اسلام است. مگر شیعه به آسانی  می توانست بماند؟ مگر حربه های تبلیغاتی،  خفقان و اختناق، زندان ها،  شکنجه ها و کشتن ها ممکن بود اجازه  بدهد که یک جمعی بماند؛ آنهم یک جمع فکری مثل شیعه که اینقدر با قدرت های زمان خودش تعارض داشت و موجب دردسر آنها بود.

اما چطور شد که ماند؟

برای اینکه  ولایت، یک بهم پیوستگی و هم جبهگی  عجیبی میان شیعه ایجاد کرده بود  تا در سایه این ولایت، جریان تشیع بتواند در میان جریان های گوناگون  دیگر محفوظ بماند.

شما یک رودخانه  عظیمی را در نظر بگیرید که از چندین  طرفِ این رودخانه آب وارد می شود؛ آبها هم با جریان های تندی در حرکتند، سطح رودخانه ناهموار است؛ گرداب بوجود می آید. آبها روی هم می غلتند، انواع جریان های مخالف در این رودخانه و در این بستر در یکدیگر فرو می روند و همدیگر را خنثی می کنند، توی سر هم می زنند و آب پیش می رود. در میان این آبهای کدر و گل آلود یک جریان آب شیرینِ تمیز، نظیف، روشن دارد راه خود را ادامه می دهد و در این بستر بطور عجیبی پیش می رود و سالم می ماند و عجیب این است که هرگز مخلوط نمی شود. هرگز رنگش خراب نمی شود. هرگز طعم آبهای شور و تلخ را نمی گیرد. همان طعم شیرین، همان رنگ شفاف، همان خلوص و صفا و بی کدورتی را ادامه می دهد و نگه می دارد و پیش می رود.

شما عالَمِ اسلام را در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس تشبیه کنید به همین رودخانه ای که انواع جریان های  فکری و سیاسی و عملیِ گوناگون  در آن علیه همدیگر راه می رفتند و  حرکت می کردند. از اول تا آخر که نگاه می کنید، جریان تشیع را می بینید  که همچون آب باریکی در میان این طوفان  عجیب، چیز ناچیز و کوچکی  به نظر می رسد و به نگاه می آید، اما خودش را نگه داشته است، هرگز کدر نشده است، هرگز طعمش خراب نشده است، هرگز صفای خودش را از دست نداده است. هرگز رنگ و طعم و بوی آبهای  دیگر را به خودش نگرفته است. باقیمانده  و رفته است اما چه چیز این  را نگه داشته است؟ چه چیز توانسته  عامل بقای این جریان شیعی بشود؟  وجود آن ولی که ولایت را در میان مردم و در میان پیروان خود توصیه می کند، آنها را به همدیگر می بندد، آنها را با هم مهربان می کند، ولایت را ترویج  می کند و بهم پیوستگی افراد  این جبهه را حفظ می نماید.

ولایت شیعی که این همه رویش تأکید شده است، یک بُعدش این است. بُعدهای دیگری هم دارد که آنها را بررسی خواهیم کرد. همه مطلب این نیست. این یک بعد و یک جانب از مطلب است. پس ولایت یعنی بهم پیوستگی، قرآن مؤمنین را اولیاء یکدیگر می داند و آن کسانی را که دارای ایمان راستین هستند، هم جبهگان و پیوستگان یکدیگر می شناسد و در روایات ما از شیعه تعبیر به مؤمن می شود، ایمان در این منطق یعنی دارا بودن طرز فکر خاص شیعه که مبتنی بر ولایت است.

یعنی اسلام  را از دیدگاهی که شیعه می بیند؛ دیدن. با منطقی که شیعه اثبات می کند، اثبات  کردن و می بینیم که در زمان ائمه علیهم  السلام اینچنین شیعیان را با یکدیگر منسجم، بهم پیوسته، برادر، متصل ساخته  اند تا بتوانند جریان شیعه را در تاریخ حفظ کنند و گرنه شیعه هزاربار  از بین رفته بود. هزار بار افکارش هضم شده بود؛ همچنانکه بعضی از فرق  دیگر چنین شدند، رنگ خود را از دست دادند، از بین رفتند و نابود  شدند..."
 

منبع: نشریه شماره 36 حزب  جمهوری اسلامی، مهرماه 1360